چهارشنبه ۲۸ آذر
چشم تو بسته شد شعری از محمدصادق رفیع(مشتاق)
از دفتر محرمنامه نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۷ ۰۴:۱۷ شماره ثبت ۶۸۰۱۳
بازدید : ۵۵۰ | نظرات : ۳
|
دفاتر شعر محمدصادق رفیع(مشتاق)
آخرین اشعار ناب محمدصادق رفیع(مشتاق)
|
چشم تو بسته شد و چشم حرامی وا شد
تا که از اسب زمین خوردی حرم بلوا شد
یک طرف پای برهنه که شده پر تاول
یک طرف دختر زهرا که ببین تنها شد
کاش لاقل علمت روی زمین جا میماند
آخرش بر سر عمامه تو دعوا شد
عمه از دست عدو سیلی محکم خورده
آنچنان سیر زدش فاطمه از غم تا شد
وقتی از شمر لگد خوردم و خوردم به زمین
جای تو لشکر کفتار برایم پا شد
هر چه گفتم به خدا هق هق من را نشنید
فکر این روز نمیکردم عمو اما شد
صورتم جای سه انگشت به رویش جا هست
به خدا دست عدو روی تنم پیدا شد
من که تنها نیستم هم سن و سال من که هست
پس چرا شمر فقط سمت سر تو پا شد؟
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
آیینی بسیار زیبا و شورانگیز بود