#غزلی_برای_تو
غَـزل غَـزل برای تــو، چشـم تَــرم فدای تــو
ببیـن چه می کشد دل از ، صولت مـَه لَقایِ تــو
خواجه شیـراز کـُجا ؟ شَهد ُو مـِی ناب کـجا ؟
شُـهره یِ شاعـران شـد این ، قامت دلـربایِ تــو
چشم خُمـار می کنی ، رَعشه یِ دل فُزون شـود
مات هنر وَری ام از ، غَـمزِه یِ جانفزایِ تــو
گـیسـو پریشان می کنی ، دریا خروشان می شـود
در عَجَـبم چه کرده آن ، خالقِ حق خــدایِ تــو
ماه گلایه می کند پیش دو چشــم مست تــو
ستاره محــتوِ یک نگاه ، در نظـر از سَـنای تــو
لب به سخن چـو می بری هــوش زِ سـر برون شـود
مُعجـــزه میکند لَبـت ، نازِ سُـخن صـدایِ تــو
سَرو کمر خمیـده است آهــو چه سان رَمیـده است
یوسفیــان فدایی ُو ، عاشـق ُو مُبتـــلایِ تـــو
مَـحوِ تمـاشای تـواَنـد کُـل زمیـن ُو کائِنـات
ماهِ خُـتَن عـیان مشـو ، عالمیان گـدایِ تــو
واژِه بـه واژِه خـط بـه خـط ، شعــر شدم مـرا بخــوان
ناب ترین غَزل تـویی، شعـر و غـزل فدای تــو
#داریـوش_عـرفـانـی_محــزون
پی نوشت ؛
رعشه= لرزش
جانفزا=روح نواز" نشاط آور"
غمزه=پلک زدن از روی ناز و کرشمه
سَنا=روشنایی
زیبا و جالب بود