يکشنبه ۲ دی
من و حافظ... شعری از علیرضا مسیحا
از دفتر عاشقانه نوع شعر قطعه
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۷ ۰۳:۵۸ شماره ثبت ۶۶۸۵۵
بازدید : ۶۷۶ | نظرات : ۲۰
|
آخرین اشعار ناب علیرضا مسیحا
|
بس کن حافظ ، دروغ می گویی
یوسف ما دگر نمی آید
عمر این غصه های تکراری
عاقبت هم ؛ به سر نمی آید
بس کن حافظ ؛ ز ایها الساقی
دیده ام سختی اش نه آسانی
بوده از روز اول عمرم
دیده گانم همیشه بارانی
تو نشستی کنار رکن آباد
من ندیدم به شهرمان جویی
فرق کرده مرام مردم ها
مرده رسم نکوی دلجویی
تو به شاخه نبات حساسی
این کلام پدر بزرگم بود
جان حافظ معطلم نگذار
بده امشب جواب من را زود
فال امشب چنین پیامی داشت
می رسد روزگار خوشحالی
زندگی ام پس از هزاران رنج
می شود از فضای غم خالی
این دگر بار آخرینی بود
که تفال زدم من ای حافظ
نا امیدم نکن که ایندفعه
تا ابد گویمت ، خداحافظ
#علیرضا_مسیحا
15/05/1397
دوشنبه
ساعت:3:50 بامداد
|
نقدها و نظرات
|
ممنون بانوی واژه ها ممنونم کههستید و باعث دلگرمی حقیرید | |
|
استاد استکی عزیز درود و صدها سلام ممنون محبت همیشگی تان | |
|
عزیز گرانقدر جناب مزینانی عزیز دو صد سلام ممنون از توضیحات استادانه یک دنیا تشکر | |
|
سرکار خانم مراد عزیز چه متن شیوایی یک دنیا تشکر از حضورتان | |
|
جناب مودب عزیز صدها سلام یک دنیا تشکر از اینکه وقت گذاشتید | |
|
با سلام استاد گرانقدر شاگردی میکنم در محضرتان امیوارم اینگونه خطا ها مورد اغماض حضرات اساتید قرار گیرد | |
|
سرکار خانم خوشرو عزیز سلام از دل ، بر آمده و امید بود که بر دل نشیند ممنون از حضورتان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبرشما
زیبابود