شنبه ۳ آذر
دور خواهم شد... شعری از باقربالایی
از دفتر دور خواهم شد... نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۷ ۱۲:۴۸ شماره ثبت ۶۶۸۱۷
بازدید : ۶۶۲ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب باقربالایی
|
درونم پر از درد است ،بندی نیست نفس هایم را از صدای بازی گلوله های نفرت با روزگار ،
چه کینه ها شاد است چه حسد ها پر بار ،همه در سرقت جانند همه در اوج غرور....همه درخانه ی اهریمن محبوس ...
چه دهشتناک است سنگینی این لحظه ها بر تنم ...
نکند من خوابم؟ ...من در افق می نگرم هستی را ،گردش بی رحمانه ی افلاک را ،گلاویزی این آدم ها چه کرده با رخ سرخ این شهر ،چه ها کشتند چه هاغارت ،چه ها زنجیر .....مهربانی باران را ،لبخند طلوع خورشید ،آغوش گرم بادآرامش آبی دریا ،لحظه های پر از عطر نیکی ،پر از نغمه ی سرور زمین خاکی ....
چه غمی دارد این شهر ...
به بلندای کهکشان می نالدلیک نوایش خاموش ، از جنگ نادانی این آدم ها از سردی وبی روحی این دل ها از اوج تلاطم طوفان بی رحمی ها ..سرشار از عجز است از نیاز از آه...
چه غمی دارد این شهر ...
رخت خواهم بست ... رخت خواهم بست با کوله باری از حسرت و افسوس با آوایی از آه دور خواهم شد از این ظلمت سرد از این پوچی بی ثمر ...
دورخواهم شد ...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.