مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..
يکشنبه ۲ دی
شبهای ما (دکلمه بداهه) شعری از مسعود مالمیر
از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۷ ۰۹:۰۸ شماره ثبت ۶۶۷۴۵
بازدید : ۱۳۸۶۰ | نظرات : ۶
آخرین اشعار ناب مسعود مالمیر
صدای ارسالی شاعر:
مرورگر شما از پخش صدا پشتیبانی نمی کند
صدا میاد باز از ته سلول
نمیدونم صدای زنه یا مرد
یکی دوباره زیر شکنجه
فریاد میزنه نزن نامرد
سرم رو میگیرم لای پاهام
تا نشنوم صدای زجه هاشو
صدا میاد کنار سلولم
یکی میگه نوبتت پاشو
بچه ها میچسبن به پشت در
صادق میگه ای داد و باز بیداد
مهدی میگه نوبت کیه ها؟!
فرشاد ، علی ،فاطمه یا میلاد
برمیگردم بازم به سلولم
دستم رو میگیرم روی گوشم
صدا میاد شکنجه کن سروان
من مثل تو خودمو نمی فروشم
راه میرم تو سلول کوچیکم
مشت می کوبم به هرچی دیواره
شبهای ما اینطوری سر میشه
فاطمه که با گریه بیداره
آخر روانی میشم از این درد
سکوت من شبیه فریاده
صدای پا میاد نزدیک تر
مهدی میگه نوبت فرشاده
صدا میاد بزن سروان
آخر این قصه دیگه سبزه
کسی که اندیشه اش آزاده
از باتوم و تهدید نمیترسه
صدا میاد نزدیک و نزدیک تر
من آماده میشم برای درد
میگم دیگه این آخرین باره
تا میشود باید تحمل کرد
ساکت نشستم توی سلولم
بی حس تر از باتوم قانونم
ایندفه نوبت منه آره
مهدی میگه طاقت بیارجونم
زیر فحش و زمزمه ای مهدی
چشمم میفته به تن سرباز
تو خونِ آزادی غرقم کرد
با اینکه میدونه دلم دریاست
(امید وارم از دکلمه لذت ببرید)
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.