سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        شبهای ما (دکلمه بداهه)

        شعری از

        مسعود مالمیر

        از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۷ ۰۹:۰۸ شماره ثبت ۶۶۷۴۵
          بازدید : ۱۳۸۶۰   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مسعود مالمیر

        صدای ارسالی شاعر:
        صدا میاد باز از ته سلول
        نمیدونم صدای زنه یا مرد
        یکی دوباره زیر شکنجه
        فریاد میزنه نزن نامرد
        سرم رو میگیرم لای پاهام
        تا نشنوم صدای زجه هاشو
        صدا میاد کنار سلولم
        یکی میگه نوبتت پاشو
        بچه ها میچسبن به پشت در
        صادق میگه ای داد و باز بیداد
        مهدی میگه نوبت کیه ها؟!
        فرشاد ، علی ،فاطمه یا میلاد
        برمیگردم بازم به سلولم
        دستم رو میگیرم روی گوشم
        صدا میاد شکنجه کن سروان
        من مثل تو خودمو نمی فروشم
        راه میرم تو سلول کوچیکم
        مشت می کوبم به هرچی دیواره
        شبهای ما اینطوری سر میشه
        فاطمه که با گریه بیداره
        آخر روانی میشم از این درد
        سکوت من شبیه فریاده
        صدای پا میاد نزدیک تر
        مهدی میگه نوبت فرشاده
        صدا میاد بزن سروان
        آخر این قصه دیگه سبزه
        کسی که اندیشه اش آزاده
        از باتوم و تهدید نمیترسه
        صدا میاد نزدیک و نزدیک تر
        من آماده میشم برای درد
        میگم دیگه این آخرین باره
        تا میشود باید تحمل کرد
        ساکت نشستم توی سلولم
        بی حس تر از باتوم قانونم
        ایندفه نوبت منه آره
        مهدی میگه طاقت بیارجونم
        زیر فحش و زمزمه ای مهدی
        چشمم میفته به تن سرباز
        تو خونِ آزادی غرقم کرد
        با اینکه میدونه دلم دریاست
        (امید وارم از دکلمه لذت ببرید)خندانک
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۷ ۱۹:۵۳
        خندانک
        مسعود مالمیر
        مسعود مالمیر
        پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۷ ۰۸:۲۶
        درود بر شما بی نهایت سپاس از حضورتون گرامی خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۷ ۰۲:۵۷
        خندانک
        سلام خندانک
        بسیارزیبابود خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        مسعود مالمیر
        مسعود مالمیر
        پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۷ ۰۸:۲۷
        سلام و درود ممنون و سپاس بانوی مهربانم از حضور و نگاهتون
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سمانه باقرزاده
        چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۷ ۰۷:۱۹
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        مسعود مالمیر
        مسعود مالمیر
        پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۷ ۰۸:۲۸
        درود بر شما سپاس از حضور سبزتون خانم باقر زاده گرامی
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6