دوشنبه ۲۸ آبان
|
دفاتر شعر علی احمدی (حادثه)
آخرین اشعار ناب علی احمدی (حادثه)
|
برگرفته از آتش به دشت نیلوفر در خصوص خسارات مواد مخدّر به ویژه مواد صنعتی سفید....در این اثر ابتدا از زبان مواد مخدر و وعده وعید هایش صحبت می گردد.....
چهره افیون............
پودر سفید ،زندگی مو سیاه کرد
دنیا با من یه عالمه جفا کرد
دم از صفا و عشق و هستی می زد
لافِ مرام و مهر و مستی می زد
(از زبان مواد مخدر و وعده وعیدهای آن )
می گفت؛ منم کلید هر معما
با من باشی دنیا می شه مهیّا
شریک ناله ها و درد و جیغم
هر جا می خوای بری برات رفیقم
عاشق من باش و غمت نباشه
من و بزن تا زندگی معنا شه
عقب نمونی کمه وقت و فرصت
با من باشی نمی خوری تو حسرت
کنارتم من امروز و همیشه
من و بزن تا ببینی چی میشه
دنیای من هیچ موقع غم نداره
برای تو هیچ چیزی کم نداره
پاسخ پرسش های بی جوابم
اهل دل و مروّت و ثوابم
دلیل شادی های دنیا منم
علت آرامش و رویا منم
قصّه های شیرین و ناب و دلکش
حکایات ظریف و بی غل و غش
می برمت پشت مدار دنیا
جدا شو از زخم دل و بدی ها
منم فرشته نجات هستی
دشمن زشتی و جفا و پستی
می برمت تو قصه های شاهی
رها شو از دغدغه های واهی
دنیا محل گذره ،،،،صفا کن
کم میاری فقط منو صدا کن
پشت و پناهتم توی زندگی
یادت می دم رسم تنابندگی
بی کسی و آوارگی چرنده
از این ساعت اقبال تو برنده
دقت و سرعت و سفر همین جاست
هوش و ذکاوت و هنر همین جاست
نوای دریا رو می خوای حاضره
مواد به رویای شما ناظره
این همه شادی با یه لوله حلّه
پیش به سوی ارتفاع قله
نفس بکش عمیق و بی اتصال
قطع نشه زنجیره اتصال
.........................................................................
آی رفقا خام نشین مثل من
دور کنید از زندگی تون اهرمن
دنیا شدش وکیل و گفتم بله
عقد بدی شدن ولی مشکله
روزای اول همه چی ردیف بود
پودر سفید یه دنیا رو حریف بود
صبح تا غروب مشغول کار و پیشه
شب که می شد کنار سنگ و شیشه
یه مدتی گذشت،،دلم کنده شد
درونم از دلهره آکنده شد
گرد بدی نشست تو استخوونم
خمیده ام چرا؟؟؟من که جوونم
اون همه وعده های یاری چس شد؟
اون همه نغمه بهاری چی شد؟؟
کجاست شبای مستی و عشق و حال؟؟؟
دوستای با مرام و مرد و باحال
گفتی پناهمی تو این هیاهو
ترانه خونمی تو بر لب جو
درهای باغ سبز تو شکشته
چهره تو چقدر کریه و پسته
درد نشسته روی دوش خستم
قلب خدای عاشق و شکستم
حیا رفت و وفا رفت و نوا رفت
دلم به شوق بدیا کجا رفت؟
باغ گل و نسترن و پونه کو؟
دستای گرم و مادر و خونه کو؟؟
در به در خونه ساقی شدم
جدا از احساس اقاقی شدم
عالم لاهوت الهی چه شد؟؟
عطر گل و شمیم راهی چه شد؟؟
کجاست کلید حل هر معما؟؟؟
تو با خودت دشمنی یا که با ما؟؟
..............................................
جواب نداد توی روزای سختس
تنهام گذاشت تو فصل تیره بختی
جیبم و تاراج تدارکش کرد
دل رو چه دور از خود نازکش کرد
دوستای نازنینم و یه جا برد
مثل خوره سیرت پاکم و خورد
نه آب و نون و جای آرمیدن
به شوق تو تا به کجا دویدن
تو امتحان زندگی رد شدم
وارد دنیاهای مرتد شدم
یک شبه تو جوونی قد شکوندم
شاخه بی حیایی رو تکوندم
چی بگم و چطور بگم عزیز جون
تفو،تفو،تفو به چرخ گردون
بابا بزرگ پیر قصه ها رفت
تو اون روزا وفا چه بی صدا رفت
دیگه کی بگه بگیر بشین گل پسر
نباشه توی زندگیت دردسر
کی دیگه دل به شعر من می بنده
هی باریک الله میگه و می خنده
آهو بیاد سم میزنه کلاغ پر
لعنت به تو روزگار در به در
صدای ناقوس اجل شنیدم
برای مردنم تهیه دیدم
معشوق من خنجر از پهلو زد
برای ما یه عمری زیر و رو زد
تو خواب خرگوشی بودم که ناگاه
یه نیرویی گفت که شده سحرگاه
گفت که برات تنها یه راهی مونده
دین و دلیل و شاه راهی مونده
مکث نکن بچسب به دامن او
نعره بزن کلام حق یاهو
شیشه جام زهرم و شکستم
به غیر او به هیچ کی دل نبستم
زرد آب و درد و ناله و وسوسه
فرجام تلخ روزای مدرسه
یه مدتی گیج و سیاه و مبهوت
پرسه زدم توی جلسات سکوت
نور الهی به رُخم چیره شد
عشق مواد برای من تیره شد
آی رفقا مواد حدیث درده
دنیای تاریک و سیاه و سرده
آب و راه و آفتاب و چشم بینا
خوب ببینید تا که نیفتید تو چا (منظور چاه است برای وزن چا نوشته شده)
رُخش مثل رُخ شاه پریون
زیر نقاب ،،دیوه جناب افیون
علی احمدی حادثه
تقدیم به چراغ راه هدایت زندگی ام حاج ذبیح الله احمدی رضایی
|
نقدها و نظرات
|
عرض درود بیکران استاد استکی بزرگمهر | |
|
عرض سپاس بیکران برادر و استادم جناب نوری | |
|
حضرت استاد انصاری والامقام بنده نوازی فرمودین | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
چه شد که جوانها معتاد شدند؟
در گذشته هر محله ای یکی دو تا شیره ای داشت که اکثرا مسن و بخاطر بیماری
خصوصا استخوان درد معتاد شده بودند