هنر
اگر روزی بپرسندم هنر چیست
بگویم جز بر و بار و ثمر نیست
هنر یعنی کمال و غایت کار
که می آرد به دل غوغای بسیار
شکوفا تا نگردد عنصر مغز
کجا بینی نشان از کار پر نغز
اگر اندیشه ای والا نگردد
نظر بر عالم بالا نگردد
هرآنکس شعرمیگوید هنرنیست
گراز دلها همی صاحبخبر نیست
اگر بر نقش خود واقف نباشد
چو نقاشی کند عارف نباشد
به موسیقی کسی صاحب هنرباد
که از ساز دل خود با خبر باد
هنر یعنی به زیبایی رسیدن
به سر حد شکوفایی رسیدن
کنون بشنو کلامی بس مهمتر
که والاتر کند دردانه سر
هنر یعنی ز خود وارسته گشتن
به جان دیگری پیوسته گشتن
به دوش خویشر کشکولی نهادن
همی حق دادن و حق را ستاندن
غرض کشکول ادراکست وبرهان
نه آن ظرفی که بار آرد زر و نان
به گفتارهمی روشنتر ای دوست
هنرور می رهد از محبس پوست
روان و روح در وقت مناسب
برون آرد ز تن همچو محاسب
درون قالب دیگر گذارد
که تا هم حق دهد هم حق ستاند
هرآنکس برخط هستی نظر کرد
رخ از آب دو دیده پاک ، تر کرد
چنان با سوز دل بنوشت پیغام
ز بهر عاشقان بی سرانجام
که از خط نکویش چرخ گردون
ز خجلت چهره اش گردیده گلگون
خداقوت و دستمریزاد
عزت زیاد
⚘⚘⚘