سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 27 فروردين 1404
    18 شوال 1446
      Wednesday 16 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

        چهارشنبه ۲۷ فروردين

        شعبده باز

        شعری از

        صحبت پارکی ( صُبی )

        از دفتر رنج نور نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۷ ۲۳:۳۸ شماره ثبت ۶۵۷۵۰
          بازدید : ۷۲۲   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر صحبت پارکی ( صُبی )

        شعبده باز
        ------
        این روزها
        آغاز یودنم
        اینگونه است
        خط خطی وخشخاشی
        با نگاهی وق زده
        به چشم بندی در دست
        پای ضیافت تنهایی
        تکیه بر
        لبه ی تاریکی
        با کمی شعرو قدری دلتنگی...
        -----
        که نگاهی هیز
        سر انجام
        با جامی
        یکجا
        برجام را
        سر کشید
        .........
        تا با می مثال
        پدر خوانده ام !
        بنویسد ترا ٬ شعر
        ازذهن خاطره های دور
        با ضمانت صدای سکوت
        روی اوراق جعلی
        از دفتربی قید زمان..
        .......
        حالا
        نظرکردن
        به قرار
        باچند سطرخیال
        می شود
        نیت متن ! متضمن به فریب واژگان !
        تا تعبیر دال های بدون مدلول
        پدیده ای شوند
        رها شده
        در جهان بینا متنی
        ---
         
        لابد
        خواندن متن
        با تأمل به پدیدارشناسی
        تعبیری ست !
        ازوجوه التفاتی ذهن
        بدون تدبیرازنیت مؤلف
        با هدف منظم ساختن فلسفه ی شارلاتانیزم
        ---
        که
        یادواره ی عشق را
        با خود آگاهی
        از منشاء ذهن
        می کشاند
        به آغاز تمایلاتی غالب
        تا تجربه ی حصر
        در خلوت مخاطب
        فحوا ی کلام را ٬ امحا یا احیا کند
        .......
        بی آنکه
        بداند
        نلواسه ی خواب کدام دیده
        بیداری را سنگین خواب دید
        که مُدام
        با سراسیمگی
        می گفت :
        قبل از دار
        نوبت دلجویی از یار است
        --
        بگیرید
        به وقت درماندگی
        زنگ ازچاقوی زنجانی
        تا ضامن تیغ
        پاسخی باشد
        معنا زا
        به بخش مازاد بیهودگی ما
        --
        بدون تردید
        با نگاهی انتزاعی
        ما درگیر تقطیر ِتفاله روح لُمپن ها هستیم !
        چیزی شبیه پروسه ی فروکاست هیچ
        به طمع فرآوری یک هیچ تغلیظ شده...
        ---
        با
        مفهومی نا پز
        از مرتبه ی معنا
        که در مکتب مرشد
        می شود
        پدیده ای افسرده
        مبدل به هیولایی رنجور
        که نه قدرت خاموشی دارد
        نه جسارت ویرانی ساختار متن
        --
        فقط
        می ترسد!
        از کارد
        اینبار هم
        به بریدن دست خود
        اعتنا نکند
        ---------
        صُبی

         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        مسحورِ چشمِ مستِ تو را شرابِ لعلِ لبت مگر دوا بکند
        آذر دخت

        روزگاریست که در میخانه خدمت میکنم ااا در لباس فقر کار اهل دولت میکنم
        سیده نسترن طالب زاده

        د ساربانا بار بگشا ز اشتران ااا شهر تبریزست و کوی دلستان ااا درودی دگربار سرکارخانم دکتر حسین زاده شهدخت ادب و عرفان و تعالی ااا اشعلری برگزیده از دیوان استاد بهار بود تقدیم حضور یازان و دوستات ااا دور است از ادب کمترین ااا طعنه و ایذا در محضر سروران عالی قدر ااا ژرف بود ابیات در نگاهم همین ااا با مهر بی مر
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        من متعجبم سلام بانو دکتر طالب زاده نمی دانم سلام و احوال پرستی تان بامن کجا و شعر طعنه دار زهرآگینِ فرومایه خواندن دوستان من یا من کجا ااا خب کدام یک را باور کنم ممنونم از فیض نصایح ملوکانه ی شما بانو واقعا نواختی مان آه و بدرود
        سیده نسترن طالب زاده

        ر مگیر از فرومایگان دوستان اااا که حنظل نکارند در بوستان اااا که ذات نکو آید از خانمان ااا چنان آب نیکو که از اسمان اااا درودتان بانوی معززنیمه شب بهارانه نیکوو بکام

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1