پنجشنبه ۱۸ بهمن
|
دفاتر شعر محمد حسین محمدی
آخرین اشعار ناب محمد حسین محمدی
|
گریزانم از خود و خدایی که نیست!
گریزانم از آخرین سنگر و گوری
که در ابتدای این منجلاب
محصور من بوده است
به راستی
تفاسیر صدای نان خشک را
چگونه به گوش کلاغ سر سیاه برسانم
تا درد های پوچ مرا
به غمگین ترین آواز و نفرت جار بزند
به راستی
از این عرش به جز تکه آجری به رنگ نان
چه چیزی به دوش و نوش ما افسار شده
چه چیزی جز صدای این جیر جیرک ها
در گل برگ های قصه های ما نقش بسته
چه چیزی جز کمی کاه به دهان ما رفته
به راستی
با نقطه چین های دلم
با گوسفندان دور سرم
چگونه به آسمان بیندایشم
من دیگر از خودم بریده ام چه برسد
به آن کسی که
هنوز به چراگاه روبرویش می اندیشد!
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.