سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 27 فروردين 1404
    18 شوال 1446
      Wednesday 16 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

        چهارشنبه ۲۷ فروردين

        هنر مرگ

        شعری از

        صحبت پارکی ( صُبی )

        از دفتر رنج نور نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷ ۲۱:۴۶ شماره ثبت ۶۵۴۰۰
          بازدید : ۷۵۸   |    نظرات : ۱۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر صحبت پارکی ( صُبی )

        هنر مرگ
        ---
        به یُمن نگاه ت
        اینجا هم
        مثل غروب پاییز
        روشنایی سوگواراست
        -
        وپرندگان
        خسته از بالهای بسته
        حتی
        با لهجه ی خزان هم
        به آسمان می اندیشند
        و تو!
        روی زمین
        مُدام
        قفس می بافی
        واز تفنگ ها سان می بینی
        -
        به من
        بگو!
        تازیانه ی نا مرد
        به فرمان کدامین مرد
        جوان آسیمه سررا
        از تاریخ طرد کرد
        که اینگونه با قفس
        قناری را ازگلوی طلوع منها می کنی
        -
        می دانی !
        من وپرنده
        نور را
        از یک آسمان
        نوشیده ایم
        -
        و بند به بند از هفت بند تن ام
        با رقص تازیانه
        نیلوفرانه در اندام حسی دارها
        سر به آسمانها کشیده ایم
         
        -
        و چشم در چشم تفنگ های هرزه
        دست رد به سینه ی هیچ گلوله ای
        بالا نداده ایم
        حالا
        توبا لهجه ی نا نجیبانه ی دارها
        و ما با زبان مادری زندان
        نسل به نسل
        آزادی را
        آنقدر فریاد می زنیم
        تا تاریکی از ذهنتان متواری شود
        -
        باور کن
        هیچ چیز در جایگاه خودش نیست
        نه تو
        نه من
        نه چوبه ی دار
        نه گوری حاضری
        که ازچنگال لودررویید
        و نه مرگی
        که سراسیمه زیر پیراهن شب دوید
        --------
        صُبی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۴۲ شاعر این شعر را خوانده اند

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        نیره ناصری نسب

        ،

        علیرضا آرین مهر

        ،

        علی جعفری

        ،

        صحبت پارکی ( صُبی )

        ،

        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)

        ،

        سینا دژآگه

        ،

        رعنا بهارلویی تخلص باغبان

        ،

        حمیدنوری(احمد)

        ،

        امیرحسین ابراهیمی (شریعت سبزواری)

        ،

        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        ،

        مجید خوش خلق سیما

        ،

        سجادمیردادی(درویش)

        ،

        محمد خسروی فرد

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        عبدالوهاب نیک سیمایی (پائیز)

        ،

        علی صادقی

        ،

        حسن گائینی (رزاس)

        ،

        مهدی صادقی مود

        ،

        حمید رفیعی راد (کوروش)

        ،

        نرگس فتحی زاده(موژان)

        ،

        فریبا غضنفری (آرام)

        ،

        حسن بیات (میرزا)

        ،

        آرزو نامداری (عتیق)

        ،

        امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)

        ،

        عمادالدین صفائی(صاد)

        ،

        جواد کریمی

        ،

        علی احمدی (حادثه)

        ،

        فاطمه باقری (سایه)

        ،

        مرتضی سلیمی

        ،

        موسی عباسی مقدم

        ،

        نقی باقری

        ،

        علی معصومی

        ،

        محمدرضا زارع (م فریاد)

        ،

        ابوالفضل رمضانی (ا تنها)

        ،

        مهدی ملکی الف

        ،

        اردشیر بزرگ نیا

        ،

        مهناز نصیرپور (بانوی فصلها)

        ،

        یاسررشیدپور

        ،

        گیتی رسائی(رسا)

        ،

        شادی بلکامه

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        آذر دخت

        روزگاریست که در میخانه خدمت میکنم ااا در لباس فقر کار اهل دولت میکنم
        سیده نسترن طالب زاده

        د ساربانا بار بگشا ز اشتران ااا شهر تبریزست و کوی دلستان ااا درودی دگربار سرکارخانم دکتر حسین زاده شهدخت ادب و عرفان و تعالی ااا اشعلری برگزیده از دیوان استاد بهار بود تقدیم حضور یازان و دوستات ااا دور است از ادب کمترین ااا طعنه و ایذا در محضر سروران عالی قدر ااا ژرف بود ابیات در نگاهم همین ااا با مهر بی مر
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        من متعجبم سلام بانو دکتر طالب زاده نمی دانم سلام و احوال پرستی تان بامن کجا و شعر طعنه دار زهرآگینِ فرومایه خواندن دوستان من یا من کجا ااا خب کدام یک را باور کنم ممنونم از فیض نصایح ملوکانه ی شما بانو واقعا نواختی مان آه و بدرود
        سیده نسترن طالب زاده

        ر مگیر از فرومایگان دوستان اااا که حنظل نکارند در بوستان اااا که ذات نکو آید از خانمان ااا چنان آب نیکو که از اسمان اااا درودتان بانوی معززنیمه شب بهارانه نیکوو بکام
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        هاتفِ جانم صبا گوی ز دلبر خبر ااا عشق بیاوَر مرا اوست نَفَس را اثر ااا سلام شب و روزگارهمگی خوش بداهه بدرود ااا ر

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1