داغ مهتاب
دل درعزای یاس حیدر بس غمین است
دیده پُرِ اشک از غمِ یاسِ ثمین است
روزی که نامردانه پهلویت شکستند
ا فلاکیا ن زین غُصه در ماتم نشستند
زین غصه ی عظما دلها لاله گون است
گلها غمین گشتند و صحرا سرنگون است
افسرده گشته قلبِ فرزندش از این غم
فرزند دیگر زین مصیبت گشته بس خم
از دستِ نامردان بسی آزار دیدند
از ظلم ظا لم بسکه روزِ زار دیدند
از نا مرا دیها همی آزرده گشتند
از خون دلها هم بسی پژمرده گشتند
دستِ خود از جُورِ زمان بالا نمودند
بر درگه حق غُصه های خود سرودند
بر درگهش از ناله های یاس گفتند
رازی ز آ لامِ کبود ا لماس گفتند
بی تا بی و حُزنِ پدر را باز دیدند
از داغِ مادر ضجه ای از دل کشیدند
از داغِ یاس حیدر چو یک پروانه گشته
ما تم نشینِ خانه و کاشانه گشته
سوز و گداز شمع را پروانه د ا ند
با آ نکه می سوزد از ا و با وی بما ند
پروانه ی بانوی ا طهر شاه دین است
دشمن ز مهر و مردی ا و غرق کین است
حیدر دلش پژمرده است و درتب وتاب
آتش بپا گشته در ا و از داغِ مهتا ب
صبر و صبوری پیشه کرده شاه مردان
تا که بپایان آید ا ین ایامِ هجران
تا باز هم شمع و گل و پروانه بی غم
از لطف حق با شند شاد و شاد با هم
آیینی بسیار زیبا و شورانگیز
اجرتان با بی بی دوعالم
شهادت حضرت زهرای مرضیه(س) تسلیت