دوشنبه ۲۸ آبان
|
دفاتر شعر علی احمدی (حادثه)
آخرین اشعار ناب علی احمدی (حادثه)
|
صدا میاد،صدا میاد،صدای کفش پا میاد
مامان بیا فرار کنیم بازم داره بابا میاد
مامان بریم یه جای دور ، به اوج قله های نور
بابا شده یه گرگ هار ؛ ما مثل بره های کور
وقتی سرم داد میزنه،خیلی میترسم به خدا
یه روز میای میبینی که جون شده از تنم جدا
یه روز میای که دیر شده ، دختر تو ذلیل شده
چشماتو وا کن ببینی، بابا چه قدر علیل شده
آخه چقدر نون و پیاز ، آخه چقدر راز و نیاز
چقدر میخوای بهم بگی،بازم بخند،بازم بساز
الان درست چند شبه که غذا نمونده تو خونه
بیا بریم ،خوب میدونی بابا زنده نمیمونه
مامان، بابا حتی دیگه یه ذره دوستم نداره
قصه برام نمی گه و سر به سرم نمیذاره
قول داده بود یه روز منو ،به شهربازی ببره
قول داده بود چند سال پیش،یه چرخ بازی بخره
مامان بیا بریم دیگه ،بسه دیگه در به دری
از این همه ماتم وغم، نگو دیگه بی خبری
بابا یعنی یه دردسر،نداره چیزی جز ضرر
فکر میکنم همین روزا،بشم کنیزی بی پدر
مامان بیا بریم دیگه اون دیگه آدم نمیشه
کنار بابا که باشیم،غصه هامون کم نمیشه
حقیقت و ببین آخه،بابا دیگه نا نداره
تو قلب یخ زدش دیگه،برای ما جا نداره
صدای فندکش شبا ،نمیذاره من بخوابم
نگاه بی روح بابا،نمیدونه که بی تابم
گوشواره ی شاه و پری،کجاست النگوی طلا
گرمی دستای بابا،قصه های سیندرلا
خونه دیگه جهنمه،هر چی بگم بازم کمه
قلب کوچیک دخترت، چند ساله که پر از غمه
مامان بیا بریم دیگه،بابای من یه اژدهاست
کبودی صورت من ،نشونه این ادعاست
بیا بریم یه جایی که دود سیاه توش نباشه
کلبه ای که چراغ اون، هیچ موقع خاموش نباشه
تو رو خدا بریم مامان،صدام دیگه در نمیاد
این روزای خاکستری ،برای ما سر نمیاد
جدا بشیم بریم مامان، از این سرای بی کسی
خسته شدم از این همه ،ندای بی هم نفسی
خسته شدم از بس بابا ،امروز میره فردا میاد
خسته شدم از بس شبا ،چشم به راهم تا بیاد
تو حسرتم یه بار بگه ،قربون اون قد و بالات
دخترکم،گل پرکم،فدای اون ناز و ادات
آرزومه بابا یه روز مداد رنگی بخره
نشکنه این دل منو ،قلک سنگی بخره
شما بگین بچه شبا،کجا باید سر بذاره؟
شما بیاین نازم کنین ،بابای من گرفتاره
بازی و کودکی برام ،یه عقده قدیمی شد
پیر شدم تو بچگی،گریه باهام صمیمی شد
یادم نمیره بچگی ،یه دنیا سرسپردگی
ترس و غم و گرسنگی،روزای زار مردگی
مامان بیا بریم دیگه ،قصه به آخر رسیده
افتاده بابا رو زمین جواب ما رو نمیده
..............................................یک سال بعد:
اون روزا رفت از زندگیم ،بابا شده یه مرد مرد
یه آدم پاک و شریف با بدی ها توی نبرد
حالا یه خونواده ایم ،عزیز و شاد و پر ز شور
زندگی مون جا داره باز رو اوج قله های نور
تقدیم به زهرا کوچولوی عزیزم .....
علی (بابک) احمدی .......حادثه
|
|
نقدها و نظرات
|
سرور ارجمند جناب استاد استکی شرمسارم به سبب مرارت حاصل از این قلم تلخ ....چه کنم که هماره نتوان از گل و بلبل نگاشت و از ناله کودکی غافل ماند | |
|
خاکسار نگاه پرمهرتان هستم بانو رحیم زاده سپاس از اینکه شکیبایی دارید و میرنجید و تایید مینمایید | |
|
سپاس بیکران بزرگوار و سرور ارجمند.....
امید آنکه هیچ دردی نه خودش نه آوازش به حوالی شما نرسد فقط به دامان ایمن پروردگار میسپارمتان .......حادثه | |
|
سرور ارجمند از اینکه در حزن بنده شریک شدید دست بوس شما هستم .......درودهای بیکرنه | |
|
سرور ارجمند جناب استاد انصاری بی مر به بنده حقیر ارج نهادید بیکران درود بر شما | |
|
استاد پارکی نور چشم عزیزم این که دیدید نه مهارت من بیمقدار است نه اشراف بنده به مبانی آن .....در واقع این اثر و مانند آن سناریوی دردناکی است که بازیگرش خودم بودم .....خیلی با شرف و نازنین هستین خدارا سپاس که با این محفل ظرف حس ..و دقیق چشم و فخیم آشنا شدم مدیون همه شما انسان های پاک نهادم ...پابوس تک تک شما حادثه | |
|
استاد ارجمند جناب رفیعی منت سر بنده باشد حضور حضرتعالی | |
|
مهربانوی پاک نهاد و سرور گرامی :
آنچه از خلل و اشکال دیده اید یقین کنید سهم بنده بیمقدار است و آنچه را در این اثر نیک و خوب یافتید شک نکنید آن نیکی در وسعت دید شما میباشد.......سپاسمند شما : ..حادثه | |
|
بزرگوارید بانو حکیمی پاک سرشت درود از لطفتان | |
|
استاد والامقام و سرور ارجمند جناب داودیان بی ریا و بدون ادا میگم لطف سرورانی چون شما نبود در آن سیاهی و دردهای وحشت استخوانم هم نمیماند چه رسد نسبت عناوین مقدسی چون استاد به این من زبون اگر پیروز شدم سالهای زیادی درست زندگی نمایم تصدق پذیرش رادانسان هایی چون حضرتعالی است ....بیکرانه سپاسمند شما............حادثه
| |
|
عرض ادب و شادباش و احترام بانوی مهربان خانم رسولی سپاسمند مهرتان هستم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غمگین و زیبا ست
مبین مشکلات جامعه