هاعلی بشرکیف بشر/ برشی از یک مثنوی
یا علی ای عاشق معبودعشق
باتومعنامی شودمقصودعشق
جان جانانی خدا نازد تو را
جان اهل عاشقی سازدتورا
حیدراست مولا صفای نام تو
مرحمت شرمنده اکرام تو
ازتو آموزیم اخلاص عمل
صفدری ونیستی اهل دغل
شیرمیدان زاهدشب زنده دار
صاحب لاسیف الاّذوالفقار
هست ما ازهست توپیداشده
حرف حق با نام تو امضاشده
گفت پیغمبر به آوای رسا
بعد من مولایتان شیر خدا
باعلی بودن خدایی می شوید
بی علی رفتن فنایی می شوید
شیعیانش جمله اهل جنتند
در قیامت رو سفید و بهجتند
آنکه راحب علی اندردلست
روضه رضوان حق رامنزلست
هرکه بانام علی دمسازشد
باب جنّت بر رخِ او باز شد
نام او زیبنده ی لوح و قلم
شافی بیماری و درد و الم
او وصی و هم برادربر رسول
هست امیرمؤمنان یار بتول
شهره ی دانایی و علم و ادب
برعجم شاهست و سروربرعرب
دراذانی که نگویند ازعلی
نورحق درآن نگردد منجلی
بی ولایت نیست مقبول خدا
خلق باشندگرکه مشغول دعا
هادی دین است امام اولین
بوتراب است و امام مؤمنین
زهله شیران زنامش آب شد
شب زاسرارعلی بی تاب شد
سالکان سرمست مینای علی
عارفان محو تماشای علی
مشق عشق عاشقان نام علی
دفتر گیتی است در جام علی
او شباب اهل جنت را پدر
هاعلی بشرکیف بشر...
علی مزینانی عسکری