زمین ناگاه لرزید و
تمام کودکان و مادران و اهل آبادی
فقط آوار را دیدند.
تمام صحنه هایش دلخراش است و نمی دانم
چگونه کرد باید خوب توصیفش !
بگواز چه تمام آرزو ها را ربودی
ای زمین
ای مهربان تر از دل مادر ؟!
جسم فرزندان ایران عزیزم را
گرفته مادری بر سینه اکنون زار می گرید.
خدارا
شرح این درد فراوان را
به که گویم
به غیر از تو?
فراق از پا در آورده مرا
قلم عاجز شد از وصفش !
نکن ای گور کن
گور مرا -
در انتظار من نشسته کودکم اکنون !
تمام نو عروسان را گرفته خاک درآغوش
شروع زندگی در خاک و خون
کی رسم دیرین عروسی هاست ?
چه باید کرد ؟
وقتی خود درو دیوار خانه اشک می ریزند!
و می پرسند از دستان گرم مادر شاداب
آنکه با اجاق گرم خود
گرمای دیگر داشت در چشمم !
بگو مادر کجا رفتی ؟
چرا دیگر نمی آید صدای دل نواز تو ...
***
زمین گهواره بود آن شب
که لالایی برای کودکم میگفت
و خوابش کرد او را تا قیامت
تا قیامت …
**
همه در امتحان هستیم
تا روزی که می آید
ندایی:
"ادخلوا ها بسلام آمنین"
بسیار بجا و زیبا بود
خداوند منان
به همه بازماندگان
صبر عنایت فرماید
و درگذشتگان را قرین رحمت خویش سازد