۱_
ای که لرزان شده ی دامگه هر شَرَری
تو کی از باغچه ی کوچک ما میگذری؟
با تو ام_ آری تو_ مثلِ مهِ دیشبِ من
به گمانم، تو خودِ خطِ خیالِ سحری ....
۲_
میانِ بلوطِ نستوه، زاده میشدی
میانِ بُمبهایِ شصت و شش
میانِ زاگرسِ پیر و فیلمانِ کوه
آه، ای پورِ تَناورِ نسلهای خونُ خاک
آه
ای مَردِ فصلهای زرد
( سَر بر آستانِ کدامین طلوع، داده ای
کُدامین بلوغِ ماه
کدامین؟
خودت بگو ....
۳_
دلِ من گرفته اینک
دلِ تو کجا روانَست؟
هَوَسِ خدا نداری، زِ کَمانِ شهرِ آرش؟
همه حسرتم
همیشه
چه کنم، که آرزویم:
شبِ دیوِ زشتِ پستو
زَده ریشه ی بهارش ...
تو اگر هنوز هستی
تو
اگر خدا ببینی:
شبِ وحشتِ پَلَشتی
بِرَوَد زِ خاک و بامَش
( چو از این گُهَر گذشتی
به بَرِ شهیدِ گلشَن
که زِ بستَرَت دمیده:
بِرَسان شکوهِ میهن
۴_
جوخه هم " نَر " خواهد از تیرِ عیانِ روزگار
وَرنه پیشِ قاضی و مَلَق زدن،" بی مادگی" ست
۵_" قالبِ فَرگَشت"
بسانِ گُرده هایِ آبنوسِ روزگارِ پَست و تفتیده
میانِ مردمانِ سردِ پتیاره
همانگه کَز غرورِ تندِ آزادی
تو را
آنگه _ میان سَروهایِ پیرِ کوهستان _
تو
ای
شهرِ پریشانی
( شَبت را دوست میدارم)
بسانِ گُرده هایِ آبنوسِ روزگارِ پَست و فرومایه
۶_
سرودِ سردِ سِتَروَنِ سرمایِ فصلِ مه گرفته یِ کدام روزنه ای،" آقا"
وَ یا تو:
آوایِ کوچِ پرستویِ کوچنده یِ کدام چلچله ای " بانو " ؟
۷_
همه ي عيسا- ايستاد
مريم
بازخورد پاکي ام بود؟
ليفِ خرمايِ تازه و قداستِ گندم...
بازگشتي
حماسه اي
گهواره اي
بر پهناپهنِ روزهایِ سرد و برشته یِ پیغامبرانِ تشکیک و طهور
فردا، غروب،پيش از کوچِ آفتاب:
بر دارِ مکافات آويخته خواهد شد
همانکه مسيحِ من نبود
- فردايِ تسلسلِ تثلیث
۸_
بهار،فصلِ دیگرِ من بود
پارینه های کوچ ....
پارینه های فصل
و
رمه ی دشت
و
آهویِ گرگ گرفته ای_ مگر _
همزاد عشق عتیق کدام لبخند دروغین بود؟
قصه های آماسیده ی مردان نژند
یاران
نام آوران من
نامداران سرایِ واژه هایِ خفته ی میهن
( خسته ی دیگر
قراری
روزگاری
یاری
و
پوشیده برف پاک و نرمی
اینک
_منم_
تنهایی
و
( لبخند )
۹_
نگاه کن زوزه ی آن گرگ
دو دستش را کشیده:
بر سرایِ سنگهایِ سردِ وارونه
خواب میبیند که گله
( باز اینک میهمان دشت پاییز است )
تفنگ
آه
ای تفنگِ خاطراتِ دور
بیا این تحفه ی گرم من
و
آن گرگِ پاییز است ....
۱۰_
عاشق شدی ای اخگرِ سوزانِ سِپَندَم
بر خالِ هماهنگ شده ی رویِ بلندم
تنها شدم ای روسری از باد گرفته
ای ماهِ برافتاده ی آن پایِ کمندم...
۱۱_
گلدارترین روسری اش روی سرم بود
این باد پریشانی افسون پریشاند:
یادش
شررش
زلف تزعزع
با دست دل افروز و غم لیلی تنها
۱۲_" قالب فرگشت یا گریزلووپ "
پیش این کوچه ی غوغایی من
پوچ شده خاطر تو
من اسیر تو شدم
_یادت هست؟_
روی بیزاری آن نیمکت زرد خیال؟
راستی:
کودکمان خوابیدست؟
بی
وفا
از تو چه پنهان
که عکست اینجاست
یاد مرغابی ها
دانه ی ماهیها
غرق آن آبی ها
فرصت تغییر میخواهم
ز نو
تنها
دوباره:
ریسه در تنگی و بن بست گلاویز نگاهت زده ام
پیشِ این کوچه یِ راه
۱۳_
باز آمده ام
ولی
اثر
نیست زِ تو
۱۴_
بازجو گفت به من:
اسلحه آن را چه شُدَست؟
با دلی قُرص به او گفتم که:
قَلَمم، اسلحه ی جاوید است
۱۵_
بیچاره دلم در تب و تابت " نگران " بود
ای آنکه دلت در تب و تابِ " دِگَران" بود
گفتی که سرانجام دلم پيش تو است،هان
افسوس که پيمانه ي عمرت "گذران " بود
۱۶_
نرم نرمک میرسد برف
و
غم
و
باران کوهستان...
نوایی- ناگهان-
پیچیده در اعماق این بَرزَن :
" ببار، ای آبی تنها "
ببار
ای ناجی فردا ....
۱۷_
همين گفتمان،آسمانِ لب است
کواکب ز قهرش،خزانِ تب است
تو گويي چرا اخگرم مشتريست؟
وَ بختِ بدم در ميانِ شب است
۱۸_
شبي آهسته با خود شِکوِه ميکردم
ميان بيدمشکِ کوهساران
لاله ي بنهفته در خوابِ بلندِ چشمه ساران
با
بلوغي زود رس
در طرح يک لبخندِ وارونه
غرورِ غنچه ي پارينه ي امسال بودم-ليک-
شبي
در
وحشت
باد
ملال انگيز
افتادم
شدم:
قربانيِ خلوتگهِ باران
۱۹_
گفته بودم که دگر پیله نکن در گِره ها
رفتم از شهرِ تماشاییِ گلهایِ شما
من هنوز هم،خودِ آن سیزدهِ دَربِدَرَم
پیله کردی و شُدی، قاصدکِ چلچله ها
۲۰_
به گمانم آغازِ دوست داشتن بود
بویِ نانِ برشته یِ دخترکان
بویِ تنوره یِ فصلِ عاشقی
دست را
سرآغازی
ناله ی بوفی:
زنانِ بی سرخابِ ناامید
ردّی از آهویِ ایل و رمه یِ رهگذران
پگاهان،گیسوانِ خفته در ظلمت
برایِ سویِ افسونِ غرورِ خویش
( آهسته بُبریدند )
۲۱_
دستهایِ غروبِ سرد
هرچه هست!
زیرِ سرِ برفِ زمستان است
در گرماگرمِ اشتیاق، گلوله ای شد
سَرایِ سپیدِ دره ای،شکافت و رفت
کوهستان را
بر
پهناپهنِ آشفتگیِ لانه ی کبک
آوایی
شبی
تراوشی
بر بلندایِ دره یِ نمورِ گرگهاگرگها
۲۲_
باز هم قربانیِ شهرِ شعورِ قوچهاست
باز ابلیس از کُنامِ بندها
نقشه یِ شومِ شرارت دیده است
باز اما
یکنفر، بارانی است
در میانِ پورها و نسلها
۲۳_
تو را یک هاله یِ دورِ صدایِ آن پرستوها
مَرا اندیشه یِ زنگارِ زشتِ برجِ پستوها
۲۴_
لاله امشب،واژه در واژه نمی آید که هم:
معنیِ یک لحظه از طوفانِ شیمیایی کنم
یاد آرَم جبهه و جنگ و پلاک و پوکه ام:
دَرکِ آن آلاله یِ پیکارِ " شرهانی " کنم ...
۲۵_
قاصدک میلغزید
رفت
رقصید
گم شد در هوا...
در بهارِ دیگر
اما
-پوپکِ نازآفرینم-
چهره ی پیرِ پسِ آیینه ی پاییز
و
دشت
و
جاده ی آبادی من بود ...
۲۶_
وقت آن است که با هَم باشيم
زير يک بيرق و پَرچَم باشيم
مثل يک متحد و پيوسته :
قطره یِ گمشده ی"یَم" باشيم
۲۷_
سکوتي کرده ام،جانا،ولي در دل،هياهويي:
نهفته در درونِ من، گسسته لانه یِ قُويی
۲۸_
تو از هبوط چه می دانی؟
وقتی پدرم
سیبِ لرزانِ درختِ خویش بود !
۲۹_
ميانِ حوريان هستم،یکایک،"جمله" ميخوانند
گهي غمگين و افسرده، گهي در دامِ پيرانند ...
۳۰_
يزدان،شبِ تارم را ، آسوده پديد آورد:
رخشان شده اين ظلمت،در ظهرِ پریشانی
۳۱_
از يادِ تو غافل شده ام در شبِ ميلاد
ای بانیِ آوارگی از باغِ بهشتم ...
۳۲_
داغِ دامانِ سياووشش،هنوز هم،مانده بود:
بر غرور و حيله ی بي جایِ اين ، سودابه ها ...
۳۳_
داوودیِ در خواب فرورفته یِ هنگامِ خزانی ؟
بر صبحِ دل انگيزِ کدامين شرری،اي گل عاشق؟
۳۴_
آزاد و رها هستم، آزاد، چو بلبل ها
در موسمِ فروردین، در خانه یِ زنبقها
۳۵_
تيرباران ميکنم خمپاره هایِ خويش را ....
خوابِ صلحي سبز، بر دستمالِ سُرخَت ديده ام
۳۶_
نوشته بود براي دلم ، دوباره از بهار گفت و رفت :
همان پرستويِ کوچيده- همان همایِ پُر احساس...
۳۷_
عينِ مقصوره یِ چشمت به ثَمَن دادم و ليک:
به ضَمانِ دَرَکِ اين همه نُقصان، چه کنم ؟
۳۸_
تهرانِ من از چهره یِ تبریز، جدا نیست
گویا شَهِ من ساکنِ آهویِ غریب است ...
سُراینده: عیسی نصراللهی
تقدیم به جنابِ احمدی زاده یِ ملحقِ صبور و گرانقدر