ای عشق تو
. . . . . . . . . . . . . .
ای عشق تو آتش زده در خرمن جانم
یکتا بت زیبایی و آگه ز نهانم
فرهادم و لب تشنه ی یک بوسه ی شیرین
درمعرکه ی عشق تو بگذشته ز جا نم
پابندی مهرت نبوَد صحبت امروز
از روز ازل بندۀ آن فّرّ و کیانم
بی دیده توان دید تو را با دل عاشق
هر سو نگرم صورت یار است عیانم
آری که تونزدیک تری از رگ گردن
سرشار ز تو آمده خو ن در شریانم(1)
بی باده چه مستم کند آن وعده ی دیدار
از شوقلقایت غزل آمد به بیانم
آزادگی خود نفروشم به دو عالم
آزاده ام و همدل عشاق جهانم
آزادگی من نبود هدیه ی حاکم
آزاده توام نقش زدی خالق جانم
تو جان جهانی همه رو سوی تو آرند
من ذره به راهی که در آن رقص کنانم
فریاد به سر منزل جانان نرسد با ر
تا نگسلد از بند هوا روح و روانم
13880331
(1) دوست دانشمندی راهنمایی کردند که در این بیت شریان و رگ مثل همند و با هم نیایند . ضمن تشکر از نظر ایشان رگ و شریان در نظر ما پزشک ها یکی نیست . شریان رگی است که خون را از قلب می برد
و رگ عنوانیست کلی برای مجاری حامل خون یا لنف .