**طعم نگاه نیلوفر**

سلام بربرادرزیبا نگارم
بسیار زیبا وبااحساس
اما به نظرمن اگه یه دست کوچکی به سروروی این شعربکشید بهتراازاین هم خواهدشد
عاطفه تصاویر وتخیل درشعرتون عالیه
اما یه اشکالات ریزی هم داره که چون می دونم نقدپذیرین کمی فضولی می کنم .......
ازجمله اینکه کلمات تکراری مثل گشته ومانده درشعرزیاده واین اززیبایی شعرتون کاسته گاهی تکرار اگه برای تاکید باشه قشنگه اما دراین جا تاکیدی وجود نداره دربعضبی جاهاهم ضعف تالیف وجود دارن
مثلا این جمله
دیگردل سیارکهای خنده
درتپیدن های رقص نیست
دیگر دل سیارکهای خنده بهتره
دوتا اسم روباهم وکنارهم جمع بستین که درست نیست وبهتره که حذف شه
یادرتپیدنهای رقص نیست هم زیاد جالب نیست
می تونیدبگید نمی تپد
دیگر دل سیارکهای خنده
نمی تپد
یابایک نگاه بی مهری محوشدند
بهتره بگید بایک نگاه نامهربان
محوشدند
کلا من بااجازه یه دستی به سرشعرتون می کشم والبته ناگفته نماند که اینها پیشنهاده وشما می تونید قبولش نکنید




اینجازمینش دلسرد
خورشیددرآسمانش
دربه در!
ستارگانش شیشه ای اند
که بایک نگاه نامهربان
محو می شوند!
دیگردل سیارکهای خنده
نمی تپد!
پاها
بی رمق
نبضم خسته
رؤیا های دشت خیالم
پیش او
بدجورجور،درگِل نشسته
راه شب بن بست !
اینجا
فواره ای ازنورخدا
لای دیوارجدایی مانده
ای دوست
مهرت دردلم خورشیدی است!
قدم هایم
لای مرداب نگاهت
سست می شوند!
نیلوفر
برای سوسن
بی تاب!
من ازموسیقای شعرنگاهت
صدها ستاره جان می گرفتم
انگشت دست امیدم
لای درهای زمانه
جاماند
اما نفس هایم همچنان
پیش توست!
تادرتاریکی دالان های تودرتوی قلبش
زلالی هابنوشم
قلب درب وداغونم همچنان
درخواب رؤیاهای تو
شعله ور
ومن
درعطش های شبانه
سالها وروزهایم
درثانیه های اوارگی
طعم گیاه صبررا
زیردندان های چرخ اینده
خردوشکسته می نوشم!
ببینید بیشترفعلها اضافی بودن ونیازی نیست خودمخاطب می فهمه منظورتونو
بایدکمی موجزتر شه کلامتون
من الان مانده وگشته را که خیلی زیادهم اومده بود ازبعضی جملات حذف کردم واصلا معنای شعر عوض که نشد بلکه روان تر و پیراسته ترشد
اون قسمت نبضم عطش ...
هم به جاش نوشتم نبضم خسته ... چون عطش هم تکراری بود
ببخشید البته بازهم جسارت کردم اما شعرتون خوبه وباکمی دستکاری بهترمیشه
بعضی ضمایرهم اضافه بودند وحذف شدن.............
موفق باشید برادر بزرگوارم وبازهم عذرخواهم که کمی پامو ازگلیمم درازکردم