يکشنبه ۲ دی
رفتن شعری از حبیب کیانی قلعه سردی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶ ۰۱:۰۵ شماره ثبت ۵۹۷۳۴
بازدید : ۶۷۶ | نظرات : ۱۴
|
دفاتر شعر حبیب کیانی قلعه سردی
آخرین اشعار ناب حبیب کیانی قلعه سردی
|
ما که رفتیم از این شهر ، دل ارزانی تو
نبود دغدغه ی حسرت پنهانی تو
لکه بودیم که از بودن ما ننگت بود
پاک کن لکه ی ما را سر پیشانی تو
هر چه نفرین خدا هست نیندازدش دور
تا نثارم بشود وقت پریشانی تو
خون می خواهد و مست است ز خون دل من
در معبد بگشا این بره قربانی تو
سالها هست نروییده گل از خاک دلم
زانکه خشکیده از احساس زمستانی تو
بیش از این گفتن این درد مرا جایز نیست
چون که شرمم شود از گونه ی بارانی تو
حبیب کیانی قلعه سردی
|
نقدها و نظرات
|
سپاس از شما استاد استکی عزیز | |
|
درود بر شما بانو بهارلویی عزیز ، سپاس از توجهتون | |
|
سپاس از شما بانو باقرزاده ، مرسی | |
|
ممنونم از شما بانو باباخانی | |
|
سپاس سید عزیز | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.