چهارشنبه ۲۸ آذر
اندیشه شعری از یدالله آقایاری
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۶ ۱۴:۰۲ شماره ثبت ۵۸۲۰۳
بازدید : ۳۴۷ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب یدالله آقایاری
|
دوست دارم عمری به تو اندیشه کنم
گاه گاهی دست در دست باتو پرواز کنم
بروم
بروم تا عالم رویا
روح ومعنا بشوم
تا ابد به تو اندیشه کنم
باغچه ام خالی از گل شده بود
دستانم
همه این تن
دانستی؟
چه بی حس شده بود!
حس آمیزش گل با گل
حس هم آغوشی پروانه و شمع
همه زیباست ولی
قللم روی این برگ تهی
تلخ و کشنده است
وقتی که تو رفتی
نفسم بند شد
غم عشقم فریبا شد
کوچه را خالی کنم
فصل ها را پاییز کنم
مکتب درس ومعما را
همه هستی و بود ونبود عالم را
غرق در بود ونبود تو کنم
دانی که چرا اینهمه از بهر تو کنم؟
کردی تو نگاهم
دادی تو به بادم
رفتی ز دیارم
پرواز کن ای اندیشه
غرق خیالم کن
دانم که نمی دانی
اندیشه من چیست
دنیا همه دانست
افسوس که ندانستی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.