« به نام خدا »
سکوت نقطهٔ عطفی برای فریاد است
ولی صبور باش ، تا که وقت آن برسد
همیشه شیر، به وقت شکار محتاط است
که مثل تیر اجل تیز و بی امان برسد
گذشت در همه حالت همیشه جایز نیست
دلیر و محکم و قاطع بجنگ با دشمن
همیشه حوصله کردن دلیل سازش نیست
بد است خواری و ذلت به دست اهریمن
بیا و مرد عمل باش ، حرف باد هواست
بیا که حق خودت را بگیری از دنیا
برای تازه شدنها همیشه فرصت نیست
نگو که نوبت دیگر ، نگو که از فردا
زمان برای کسی منتظر نمی ماند
قطار عمر تو هم با شتاب میتازد
نساز با غم و تقدیر این جهان زیرا
که تیغ تیزِ جهان با کسی نمیسازد
مطیع سختی این روزگار هر کس شد
همیشه یوغِ جفا را به دوش خواهد برد
اگر کسی به نبردش نرفت و ساکن ماند
در انزوا و حقارت بدان که خواهد مرد
به اعتماد به نفست تو تکیه کن گاهی
که رمز فتح و ظفر از هزارها سال است
«برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی
که در نظام طبیعت ضعیف پامال است.»
« مهران اسدپور »
بیت آخر این چهارپاره از آقای علی اکبر آزادی « گلشن آزادی » است.
زیباوحکیمانه بود