سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        او رفته

        شعری از

        سعیده سلماسی (سارا)

        از دفتر شعرناب نوع شعر مسمط

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶ ۱۱:۵۰ شماره ثبت ۵۸۰۹۴
          بازدید : ۵۹۷   |    نظرات : ۱۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سعیده سلماسی (سارا)

        او  رفته و با فقط تف های سربالاست
        پس کوچه هم راهی به سمت آخردنیاست
        جایی که گیرم ناگزیراز مردنی اینجاست
        در ابتدای قصه اینجا یک نفر مرده است
         
        کش آمده دیوارها،بن بست وبی در رو
        شب پرسه ها تا خیس چشمت می زند دو دو 
        می سوزی و می سازدت خم می کند از نو
        پاگرد لازم؛ راوی ام  بدجور افسرده است 
         
        افسرده یعنی اینکه من اصلا نفهمیدم
        از  داغی چشم ترش چیزی ننوشیدم
        از دیوی دیوارها بدجور ترسیدم
        ترسیده از باید ،نبایدها که می دیدم
        معلوم شد پیرنگ از ترسش رکب خورده است
         
        ترسیده بودم چون که او ترسیده از من بود
        معنای ذیل عاشقی وقتی فقط تن بود
        یک روز فهمیدم که دیگر وقت رفتن بود 
        یک داستان را صد گره بر دوش خود برده است 
         
        اصلا نفهمیدم که من را دوست تر دارد 
        از حال همسایه کسی کمتر خبر دارد
        دیوارها را می شود پس کوچه بردارد؟
        در اوج قصه نقش ها راخوب نشمرده است 
         
        افتاده نقشی از قلم ،تا زودتر دیر است 
        افتادنش از پوکی یک مشت تقدیرست -
        یا پلک های بی جهت تا پنجه ات زیر است
        «کوری» رمانش بود و تا آخر ورق خورده است 
         
        از منت پس کوچه تا پشت خودت برگرد 
        در سایه ی همسایه اش خم می شود یک مرد 
        او رفته و دیوار را تکیه نباید کرد 
        در بیخ بازش داستان از ریشه پژمرده است 
         
         
         
         
                                      #سارا سلماسی  ۹۶۰۵۰۱۴
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۲۳
        سلام بانو خندانک
        بسیار عالی بود خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۶ ۱۴:۱۰
        درود بانو
        غمگین و زیباست خندانک
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        يکشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۶ ۰۷:۴۱
        درود بر شما خندانک

        بسیار زیبا خندانک

        آوای دلتان شاد خندانک
        مجید جاویدان
        سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۴۹
        خندانک
        عباس وطن دوست
        سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ ۰۶:۲۷
        .....
        سلام و درود
        بسیار زیبا و دلنشین بزرگوار
        همیشه باشید و بسرایید به مهر
        ....
        پاینده باشید خندانک
         سعیده سلماسی (سارا)
        سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ ۰۶:۳۰
        سلام ممنون دوستان
        مهلا  اهورایی
        سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ ۰۸:۲۷
        🌻🌻🌻🌻
        علی کشاورز ( فریاد )
        سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ ۰۹:۱۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        یاسین اقبالی
        سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ ۰۹:۵۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سینا دژآگه
        سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ ۰۹:۵۲
        ترسیده بودم چون که او ترسیده از من بود
        معنای ذیل عاشقی وقتی فقط تن بود
        یک روز فهمیدم که دیگر وقت رفتن بود
        یک داستان را صد گره بر دوش خود برده است
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سلام و درود خندانک خندانک
        فقط می شود گفت که ...
        عالیییییییی بود خندانک خندانک خندانک خندانک
        مسمطی بسیار زیبا ،چند لایه و فلسفی

        ////معلوم شد پیرنگ از ترسش رکب خورده است////
        از این مصرع یک تفسیر به رای در ذهنم نقش بست که بسیار زیبا بود.
        فقط فکر می کنم در مصرع اول کلمه ای جا افتاده است!!!

        باز هم خدمت می رسم.
        در اوج بسرایید شاعر خندانک خندانک
         سعیده سلماسی (سارا)
        سعیده سلماسی (سارا)
        پنجشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۶ ۰۹:۲۴
        ممنون از دقتت دوست نیک اندیش
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ ۱۱:۰۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فریبا غضنفری  (آرام)
        سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ ۲۰:۲۳
        زیباست بانو
        درود. 🌹🌹🌹
        ابراهیم صفری (ساقی)
        سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ ۲۰:۴۹
        درود بانوی بزرگوار
        زیبا و دلنشین سروده اید
        تکتم آقابالازاده
        سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ ۲۱:۵۸
        نازنين شاعر 🌹🌼🌹
        عالى بود 👏🏻🌹👏🏻قلمتان نويسا💛💙💛
        سیدابراهیم میری ((سید))
        چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۶ ۱۶:۱۲
        درود
        استاد مانا باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
         سعیده سلماسی (سارا)
        پنجشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۶ ۰۵:۲۵
        خندانک دوستان جان خندانک خندانک خندانک
        باقر رمزی ( باصر )
        پنجشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۶ ۰۶:۱۸
        سلام
        و درود به فرهیخته گرامی سایت ناب خندانک خندانک
        افتخار خواندن سروده تان را داشتم خندانک خندانک
        در پناه حق کماکان موفق باشید خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        امیر ابوالفتحی
        شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۶ ۱۸:۴۵
        درود خانم سلماسی شاعر گرامی
        باحسی شاعرانه زیبا و غمگین سروده اید،سپاس خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6