جناب آقای پارکی عزیز، سلام علیکم.
.............................................................
خداخیرتان بدهد بزرگوار، اگر بنده می دانستم یک جمله ی کوتاه وساده ای........ (که واقعاً اقراری بود حقیقی.....).......:(بنده ازین سبکِ سُرایش چیزی نمی دانم......)...این همه توضیحِ مفید وقابلِ استفاده دارد....زودتراین اقرارراکرده بودم...
..........................................................................
(می توان گاهی شنیدن،گفتنی های سکوت)
درهیاهو،رَدِّ پایی دیدن از،پای سکوت)
شب نشینی با غزلهای، زِدل برخاسته
رازگویِ دَردهای تلخ و،گویای سکوت
درشبِ میخانه ها، فریادِ مستان،خوش بُوَد
مستیِ ماراببین و،صوتِ زیبای سکوت
مستم ازجامِ صبوری،گرچه دل پُرهای وهست
شِکوه هادارد دلم،درپشتِ هِیهای سکوت
سینه دارم زخمی از،صدنِشترِ نامردُمان
گرتوانی بشنوی، فریادم از،نای سکوت
کرنموده گوشِ مستانِ حقیقت جوی را
نعره های مستیَم، درظرفِ نجوای سکوت
جوششِ میخانه گرچه،ازدلِ پُرسوزِ ماست
جُرعه نوشی خامَُشَم،ازجامِ صهبای سکوت
ازپریشانیِ دریارَسته تا، بِنهاده ام
پای را،برساحلِ اَمن وفریبای سکوت
خوش نشینِ شهرِ عشقم، خامُش وبی ادّعا
باچنین خلوت که دارم،درهیاهوی سکوت
پُرزِ غوغا،گرچه بازارِ گلَ ست ازمشتری
خوش نشسته،برسریرِ عالم آرای سکوت
شاعری(دیوانه)ام، فریادها دارد دِلم
گرچه خوش خوکرده ام،درکُنجِ دنیای سکوت......
.....................................................................
ملاحظه فرمودیدکه عرض کردم:فقط گاهی می نویسم برای یادگیری.....
البته بنده سواد م به این چیزها که مرقوم فرموده اید..(قَد....)نمی دهد...
ولی ازظاهرش پیداست که باید چیزِ مفیدی باشد....اموختم.
لطفاً اگر زحمتی نیست...این غزلِ(تکرای) راهم، بگذارید پشتِ آن (ویترین....)..شاید کسی دیدو...خدای راچه دیده اید.
بازهم عذرخواهی می کنم اگردرمحضرتان...ودرشعر،(ادعّای) شاعری کرده ام.......باوربفرمایید...فقط ...یک ادّعاست و، طبلی توخالی.....موفق باشید انشاءا........حق یارتان.
بسیارزیبا بود
احسنت