به نام کریم الحکیم الکبیر
خداوند رحمن رفیع الخبیر
احد،اول و آخر،الله تو
همه گمره اند و فقط راه تو
خدایی که صد ها خدا آفرید
همه در سیاهی،خودش بس سپید
محی الممیت المعز المجید
خدای شکور و رشید الشهید
تو دانا به اعمال و افکار ما
تو سردار و اسرار و دلدار ما
تویی لایق نام الله و بس
نظیرت نباشد خدا هیچ کس
شب و روز من غرق معصیت است
خدایم بدیده ولی ساکت است
جهان هیچ نادیده فریادگر
خدایم بدیده ولی دادگر
تو احسان کن و دیده نادیده کن
تنم گر بمیرد،تویی زنده کن
لطیفی و طاهر،ولی و ودود
به پایان بیانجامد ار هرچه بود
ولی تو بمانی و دائم تویی
قدوس و تو قادر،تو قائم تویی
رئوفی،رحیمی ز تو سهم ما
همین که نیایی تو در وهم ما
تو منعم،مقدم تو بالغ تویی
تو ظاهر تو باطن تو خالق تویی
خدایا جهان پادشاهی تورا
ز ما خدمت آید خدایی تو را
اگر دم به دم در پی هر چه ام
اگر خوبم ار بد،فقط بنده ام
خدایا از این به نباشد مدال
به راهت نباشم پی اعتدال
اگر تو چنینی،اگر تو چنان
تو دلدار هر آدمی بی گمان
صفاتت نمی آید اندر زبان
مثل آب در جوی،ناید دهان
تمام کتاب ها به پایان رسید
بٔ بسم تو،درکش آسان رسید؟
خدایا تو دریا و من نیستم
میان صحابت خدا کیستم؟
خداییت از عقل افضل تر است
هرآنکس تو را خواهد عاقل تر است
زبانم به حیرت بدین جا رسید
ز درگاه خود،من مکن نا امید
تویی اول و آخر و این جهان
تمامی یکی قطره تو بی کران
به پایان بیانجامد این روزگار
بماند فقط ذات پروردگار
تمام کلامم در این جمله شد
و الحق که این جمله تابنده شد
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار