دوستت دارم من
واژه عشق برای دل من تکراریست
عشق من بیشتر واژه عشقست
من تو را دارم دوست
نه به اندازه دریا و نه و کوه و در و دشت
بلکه اندازه آن عشق که بی اندازست
آنقدر که تو مرا داری دوست
عاشقت هستم من
در تپش های دلم یاد تو هست
در نگاهم نگهم یاد تو هست
در همه لحظه لحظه های دلم
یاد تو در دل من
غرق من در همه عاشقی و مهر به پهنای دلت
عشق من چون دریاست
در تلاطم های امواج عشق غرق شدم
عشق من چون ابر است
روز و شب با همه ذرات وجودم اینجا
در آسمان روز و شب پی تو
همچنان میروم و میایم
عشق من همچون کوه
عشق من همچون دشت
چه بیاید چه نیاید باران
من کوه
روی پایم ، عشقم
در پس باد و آتش و خورشید
در پس رویش و زمان خزان
من همان کوه که بودم،هستم
من همین کوه ،چنان خواهم ماند
کوه را غصه ویرانی نیست
عشق ما همچون کوه
چه قشنگ بود و همان خواهد ماند
تو به من نزدیکی
مثل گل ها در کنار خار ها
مثل لبخندی کنار اشک و آه
مثل آنکه از رگ گردن به من نزدیک تر
دوستم دارد و من گرچه که خارم،اشکم
همچو من نزدیکی
عشق من چون خورشید
دل تو همچون دشت
که مدام بر سر این دشت چنان میتابد
مثل چشمان من از روی تو چشم
برندارد یکدم
سایه ای اینجا نیست
که تو از من برهی
من به تو میتابم
تو فقط حرف بزن
تو فقط ناز بکن
من تو را میخواهم
من اگر خورشیدم
شب دگر بر دل دشت تو نخواهد آمد
شده مهتاب شوم
باز هم آیم فقط تا که تماشا کنمت
عشق من آب زلال
در مسیر دل دریایی تو
تا به دریای دلت
جاریم دریایی
چه بخواهی چه نخواهی جانا
همچنان عاشقتم
عشق ما پابرجاست
عشق ما می ماند
به سحر ناله ات ای مرغ سحر میشنوم
ناله هایت بامن
هم نوایم با تو
تو که آواز بخوانی همه خاموش شوند
نغمه های تو شنیدن دارد
توبخوان
و تو ای مرغ سحر
ناله سر کن
عاشقانه و زیبا بود