دوشنبه ۵ آذر
خنده هایم همه جار میزنند ... شعری از ماهدخت محمدی
از دفتر هیچ نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۶ تير ۱۳۹۶ ۱۰:۰۰ شماره ثبت ۵۶۹۶۱
بازدید : ۴۳۵ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب ماهدخت محمدی
|
خنده هایم همه جار میزنند
از چشمهایم پیداست
زیادی خودت را خسته نکن
ظاهری آراسته بر ما پیله کرده
وگرنه از از نشست و برخاستِ مان آشکار است
سنِ واقعی مان
حتی از روی روسری هم داد میزنند
دانه های سفیدِ نشسته بر جان موهایمان
این دانه های سفید عجیب عشقِ نشستن دارند
شده گوشه ی دلی ، استخوان تنی ، هرکجا که آمد
کافیست آتو دستشان بدهی ؛
غصه ای ،حسرتی، دردی، چیزی ...
بساطشان را پهن میکنند ؛ آهسته ، آهسته ...
آنوقت آینه هم پیر شدنت را فریاد میزند .... #ماهدخت_محمدی
#خنده_هایم_همه_جار_میزنند
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جالب و زیباست