شنبه ۱۵ دی
چشم از سایه او بر نمی دارد شعری از موسی عباسی مقدم
از دفتر سایه وسنگ نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۶ ۱۰:۴۰ شماره ثبت ۵۶۷۶۹
بازدید : ۹۴۵ | نظرات : ۴۸
|
دفاتر شعر موسی عباسی مقدم
آخرین اشعار ناب موسی عباسی مقدم
|
نمی ترسد که چشم از سایه او بر نمی دارد
به زلفت هرکه عاشق شد دلش مو بر نمی دارد
کسی که سالها دنبال قوی مهربان باشد
اگر هم خسته باشد مرغ تیهو بر نمیدارد
زمان کوچ نزدیک است عقاب دشتها اینجا
بمیرد هم اگر دست از پرستو بر نمی دارد
به صحرا نعش گل افتاده اما -آفتاب من
اگر تو سایه باشی لاشه ای بو بر نمی دارد
شده کم سوی چشمانم نمی دانم چرا امشب
گل خوبم قدمهایی به این سو بر نمی دارد
تو هرچه تیر در خرجین هم داری بیندازی
پلنگ دشت چشم از ماده آهو بر نمی دارد
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما زنده باشی بنده منظورم این نبود که (گام) را حتما به جای مرغ بگذارید تنها یک مثال بود یعنی که کلمه دیگر به جای مرغ بگذارید منظورم اینست که وقتی می گوییم تیهو به خودی خود معلوم می شود که تیهو مرغ است دیگر نیاز به اوردن مرغ نیست مثلن وقتی می گوییم گل به خودی خود طراوت زیبایی خوش بویی و دل انگیزی را همرا ه دارد نیاز به صفات موکول موصوف نیست خود گل معرف تما م صفات گل می باشد وقتی می گوییم تیهو مرغ را همراه دارد در کجا می گویند مرغ پرستو در کجا می گو یند مرغ گنجشک در کجا می گویند مرغ کلاغ در کجا مرغ قناری الا اخر در جای مرغ به کار می رود که شخصیت مرغ نا معلوم نا شناخته باشد مثلن در شب صدای پرند ه ای می شنوی میگویی صدای یک مرغ است و یا مرغی در شب می پرد می گویی می گویی مرغ پریر اما اگر در روز کبوتری به پرد نمی گوییم مرغی پریر یا مرغ کبوتر پرید می گوییم کبوتر پرید
زنده باشی عزیز
| |
|
سلام همایون عزیز ممنونم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام
شعرزیبایی بود