سلام ای نو گل افلاک در پیچ
پیپ روشن کنمت یا سیگار؟؟؟
دو سه پیکی زده ام .....هشیارم
تو بخوان: شنگولم
من اسراری نهان از سینه ی گلها شنیدم باز
بینی و بین الله
ولی این بار....
شبدر زار ها در خواب میبینم....
با اکراه!
توبه کردم من تورا تصویر عریان گویمت از نو
این بار هم با صد برابر از نخست اکراه
میگویمت از نو
قالب شکسته ام....
وقتی سکوت شب
نبض اتاق ماست
یک زن کنار من در حال جیغ و داد:
آرام تر بگیر پ...من به چنگ
آرام تر بزن بر پا و ران من...
... میخورد تن به تن : چون موج و سخره ها....
(این بیتها از سرو ته قیچی شده اند مخاطب)
او در کنار من با عشوه و به ناز:
امشب چه خوش گذشت ای مرد نا تمام...
آنجا نشسته ای _قاضی_ و یک کلام:
اعدام
این شعر یک جنون این شعر یک گناه
او مرد ناتمام؟!
اعدام
من با زبان شعر از خود دفاع کنم؟؟؟؟
سوگند میخورم
اینها هوس نبود رویای وصل بود
تو باز هم بخوان: ای مرد ناتمام... من جسم خود به تو
تو روح خود به من
اینجا چه صوت و کور سانسور یک گناه دور از دو چشم من
میشد عجین به شعر یا حرف مفت من
قاضی؟! من اعتراض دارم اینها اتفاق میافتند حتی اگر من ننویسمشان
پای چوبه دار:
من : اشهد ان لا اله الا الله
ان محمد رسول الله
ان علی ولی الله
قاضی؟! تو وقت مردن اینها را بگو اگه مردی
و من الله توفیق