سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        خانه ما

        شعری از

        بهزاد ملک زاده

        از دفتر خیال نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶ ۱۳:۴۴ شماره ثبت ۵۶۲۴۰
          بازدید : ۶۴۶   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهزاد ملک زاده
        آخرین اشعار ناب بهزاد ملک زاده

         خانه ما
        پشت کوه‌های عروج است
        کف پهنای شلوغ صحن یک سیب
        که به دستی از غیب
        میدهد هدیه حبیبان خدا را:
        سبدی از پرواز
         
        خانه ما
        رو به خوشبختیست
        بوسه‌ی نور به آب است 
        وسط حوضچه‌ی ماهی سرخ
        عکس یک شاخه‌ی بید است
        روی عشق بازی موج 
        خانه ما
        رقص هندوانه‌ی سبزقبا در رود است
        خانه ما سنگیست
        گل و خشت دلش اما 
        همه از احساس
        پله‌ها رو به ترقیست
        تو اگر میدانستی
        همین ساعتِ پیش
        سر صحبت وا بود
        با دیوار
        با در
        بغض یک شایعه ترکید
        خبر عاشقیه دریچه بود
         
        زندگی را باید از خواب پراند
        زندگی را باید دوشید ، از آن کشکی ساخت
        باید از جیب اصالت کمکی کرد
         به فرهنگ تهی‌دست بشر
        باید از خُلقِ شکر تمجید کرد
        باید از شهر بُرید
        لب جویی رفت
        تن قسمت را شُست
        خنده رشک را خفه کرد
        طمع زاغچه را سرقت برد
        باید افسار طبیعت را دست گرفت
        تو اگر میدانستی 
        بی تو
        آسمان رخت میبست
        کوچه برمی‌خاست ، کودتایی بر پا میکرد
        تن سنگ فرش خیابان یخ میزد
        گره‌ای می افتاد ، در سلام قاصدک
        من به ایمان دعای مادرم خرسندم
        به تسبیح زمین
        من به کشف آداب تمشک
        لای بته‌های هوش
        من به سبزینه افکار برنج خرسندم
        تو ندیدی لابد، چرخش فرفره‌ی ستاره‌ها
        روی پشت‌بام باد!
        نشنیدی لابد، چِک‌چِک ساقه‌ی نوپای چمن
        زیر ایوان امید!
        تو ندیدی ، نشنیدی...
        تو اگر آمده بودی با من
        ته افکار شراب
        پای تردید شل میشد
        دست تقدیر میلرزید
        دود از کله‌ی شب برمیخاست
        هنر از بال کبوتر میریخت
        آه ،تو اگر میدانستی 
        چه شگفتی میشد
        تو اگر میدیدی
        چه قیامت رخ میداد
        تو اگر آمده بودی با من ...
        ته افکار شراب...
        تو اگر آمده بودی ...
         
         
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        بهارک (دختر پاییز)
        پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ ۲۲:۳۴
        درودتان
        حضرت استادم

        متفاوت ...پرمعنی..و استادنه سرودید...
        بسیاررر لذت بردم...

        قلم توانمندتان............ماندگار...

        ////////// خندانک ////////////////////////////
        بهزاد ملک زاده
        بهزاد ملک زاده
        جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۶ ۱۲:۵۶
        درود
        این لطف شما رو میرسونه
        و ممنون از زمانی که برای خواندن احساس دیگران قرار میدهید خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        صحبت  پارکی ( صُبی )
        شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶ ۲۲:۵۳

        شاعر گرامی
        با سپاس از سروده ی زیبا
        سلام
        بهزاد ملک زاده
        بهزاد ملک زاده
        يکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶ ۱۱:۳۵
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علی رفیــــعی وردنجانی
        يکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶ ۰۰:۱۳
        سلام
        سروده ای زیبا قلم زده اید
        موفق و پاینده باشید
        بهزاد ملک زاده
        بهزاد ملک زاده
        يکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶ ۱۱:۳۵
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        اکبر رشنو
        يکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۴۲



        درودها


        بر شما

        عالی و ارزنده

        بوی سهراب می داد
        در بوته ی آزمونی موفق
        پر فرازهای معنی و ریتمی مطبوع به زلالی آب
        واین بلند بالا تن داده به معنا
        در عین ارزندگی در پارامتر های عالی اعم از پیام متعالی و تعهدی که در طول کلام بودر پایان در نهایت خوبی

        در اوج با آرمانهای بشر در رویایی پر شکوه فرو می رفت
        اما بوی تقلید بیش از معمول بود
        روی ریلی از آهنگ باید می بود با نشان خود و این بهتر بود
        و احساس در سراسر این سرود خوب
        پیوند متنی بود که به خود در ارزندگی نام شعر می نهاد
        وبس عالی و
        و چقدر فراز که در خور توجه بود و از همه مهمتر

        ادبیت که رنگ شعریت بخشیده بیشتر از هر چیز به این سروده عالی بود
        و اگر میسر شد و حضرتعالی خواستید در فرصتی جوانب آراستگی لفظ ومعنی این سروده مبسوط بیان خواهد شد

        البته به شرط باز بودن تیک نقد

        و این هم ادای تعهدی بود نسبت به این شعر و سروده
        که حاوی معرفت وهمراه فراست بود

        و دستمریزاد و خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهزاد ملک زاده
        بهزاد ملک زاده
        يکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶ ۱۱:۳۸
        سلام استادم
        ممنون از وقتی که میگذارید
        تیک نقد همیشه باز است و با توجه به این که بنده ، طفلی نوپا در عرصه ادبیات هستم ، از راهنمایی چون شما استفاده خواهم کرد
        تشکر
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3