ایران

سلام ابوالفضل عزیز
شعری بسیار زیبا وپرمحتوابود
احسنت

انگارمن نیومده بودم زیراین شعرتون

درود گرامی
بسیار زیبا و حماسی
در وصف هجوم عربستانی های ملخ خور

اندیشه هاتان سبز وبالنده

درود برشما دوست عزیز و بزرگوار جناب رمضانی، تنها ی عزیز....بسیار زیبا بود..من در این باره یه مثنوی خیلی خیلی بلند دارم شاید یه روز گذاشتم تو سایت..موفق باشید
راستی..هنوز خون کوروش می جوشد!

سلام و درود جناب رمضانی
پیداست دلبستگی خاصی به میهن عزیزمان دارید.
زیبا سرودید و پر محتوا
ابیات قدرتمند بودند و باصلابت

فقط یه نکته به نظرم رسید:
آن روز که شادی به لب ها گریه میشد
قسمت اول این بیت کمی سکته دارد(یعنی خروجی خفیف از وزن)
پاینده باشید در میهن جاودانمان

درودتان باد

سلام
زیبا و پرمحتوا سروده اید
موید باشید

درودتان
حضرت استادم

پر از احساس و زیبایی
بسیارررر لذت بردم..
قلم خوش نگارتان هماره.........نویسا.....


//////////// ///////////////////

جناب آقای رمضانی عزیز، سلام علیکم.
........................................................
بعد ازهجومی سرد براین باغ، اوخ
انگاراین بودیم هرا، خواب بودیم
...................................................
دستمریزادبزرگوار.......(غزل مثنویِ )بسیار زیبایی ست و، حرف هادارد...برای شنیدن....
مضمون وپردازش....هردو..دلنشینند...
البته بانظر جناب دژآگه ی عزی موافقم....واحتیاج دارد این مصرع به لطفِ شما....ودرضمن ....قافییه نمودنِ (بگیریم) و(بمیریم)...هم....جای سؤال ست......مؤید باشید انشاءا...............

"هوشنگ ابتهاج":
بگذار تا ازین شب دشوار بگذریم
آنگه چه مژده‌ها که به بام سحر بریم


رود رونده سینه و سر می‌زند به سنگ
یعنی بیا که ره بگشاییم و بگذریم


لعلی چکیده از دل ما بود و یاوه گشت
خون می‌خوریم باز که بازش بپروریم


ای روشن از جمال تو آیینه‌ی خیال
بنمای رخ که در نظرت نیز بنگریم


دریاب بال خسته‌ی جویندگان که ما
در اوج آرزو به هوای تو می‌پریم


پیمان‌شکن به راه ضلالت سپرده به
ما جز طریق عهد و وفای تو نسپریم
 
آن روز خوش کجاست که از طالع بلند
بر هر کرانه پرتو مهرش بگستریم


بی روشنی پدید نیاید بهای در
در ظلمت زمانه که داند چه گوهریم


آن لعل را که خاتم خورشید نقش اوست
دستی به خون دل ببریم و بر‌آوریم
 

ماییم #سایه کز تک این دره‌ی کبود
خورشید را به قله‌ی زرفام می‌بریم 
"/سایه"/

درودها بر شما
جناب رمضانی عزیز

درودها استاد رمضانی عزیز
سروده ی بسیاز زیبا وتاثیر گذاری بود
احساس نابتان را می ستایم
شادکام و سرافراز باشید

درود بر شما جناب رمضانی ارزوی توفیق وتعالیبرایتان میکنم

سلام و عرض ارادت مجدد ابوالفضل عزیز
همواره موفق و پیروز باشید به لطف خداوند یگانه و مدد ائمه اطهار علیهم السلام 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

درود بر ابوالفضل خان مهربان و وطن دوستم
بسیار زیبا بود
چرا من این شعررو نخونده بودم !!!
درود بر میهن دوستی شما
وقت کردم دوباره خواهم آمد
زنده باشید و پایدار

ما عاشقان خنده ی مهتاب...
آیینه بودیم ...
ولی ما سنگ خوردیم





سلام دوست خوبم
سروده ای زیبا بود

شادی هایت جاودان... ای مهربان

سلام فرزند بزرگوار وطن
با وجود عزیزانی همچون شما می شود که بشود به امید آنروز پیروز باشید

باسلام بر دوست گرامی جناب رمضانی
غزل زیبایی سرودید درود برشما در مورد مصراع نهم با جناب سینا موافقم میتوانیم این مصراع را چنین بنویسیم " روزی که شادی هم به لبها گریه میشد"
بازهم هر چه خود صلاح میدانید واما این کشور بزرگان بسیار دارد مانند امیر کبیر ستار خان باقرخان امام خمینی و............که خیلی چیزها در موردشان میتوان نوشت درود بر شما وپایدار و بر قرار باشید

سلام ابوالفضل عزززززیزم
به به
یک مثنوی شور انگیز
از باز خوانی اش مسرور شدم
ان شا الله باز هم خدمت می رسم
پیروز باشی دوست مهربانم

سلام
درود برشما
زیبا و حماسی سرودید
افرین برشما ابوالفضل عزیز
احسنت

درود بر شما شاعر جوان و زبردست این مرز و بوم دست مریزاد براین مهارت شما

سلام ابولفصل عزیز
بسیااار عالی پر از حرف
همش که نمی شه عاشقانه گفت (خودم رو عرض می کنم ) شعر باید هدفی رو دنبال کنه و فکری پشتش باشه
این مسیر موفقیته که من ازش فرسنگ‌ها دورم
افرین هااااااااا
همواره در اوج

کوروش ،برخیز و ببین ، چند لایک داری!
برخیز، ببین، در مرز و بومت، خاک داری!
برخیز ای پور بهشت، ذوالقرن قرآن،،،
هرگز مباد!!! آیا ز اعراب ، باک داری؟
دل را بیغما برده و لوحت شکستند
ای آنکه آیینی ، چو یزدان پاک داری
بردند به تاراج میوه های باغ ما را،،،
آیا بجای نخل خرما، تاک داری؟
نی تیر ، به آرش مانده ، نی خون بر سیاوش،
آیا تو هم چون من ، دلی چاک چاک داری؟
برخیز پدر ، اکنون دگر نیست وقت خفتن،،،
همچون سیاوش ، دیده ایی، نم ناک داری؟
برخیز که تاریخ تو را ، تحریف کردند...
از بهر، تحریف ، غمم ، تو لاک داری؟


درود و سلام بر جوان رعنای سایت جناب رمضانی عزیز

دستمریزاد بابت خلق این غزل مثنوی زیبا و پر محتوا

درود برشما جناب رمضانی
زیبا بود
خواندم و آموختم و لذت بردم
دستمریزاد

رها شدن از اندیشه های ظلمانی خود هنر می خواهد
ملتی که فرهنگ اصیل خود را دریابد و بر پایه های تمدنی خویش اندیشه های خود را بسازد آزاد خواهد زیست وگرنه همیشه یا عقاید بیگانه را خواهد پذیرفت یا در سرگردانی هویت خویش است
آزادمردان آزاد خواهند زیست
زمانی که خود را پیدا کنیم

درود بر دوست گرامی
ای کاش فردا از خاک آرش و سیاوش
در کشورم تندیسی از غیرت بسازند
از سرخی آلاله های سرزمینم
بر دشمنان آیینه عبرت بسازند

بسیار زیبا نوشتی هزاران احسنت به تعهد قلمت بداهه ناقصم تقدیم به شکوه شعرت