پنجشنبه ۶ دی
|
دفاتر شعر ابوالفضل رمضانی (ا تنها)
آخرین اشعار ناب ابوالفضل رمضانی (ا تنها)
|
من از این شهر
بیزارم
هوای بی کسی
دارم
و از این سوز وحشتناک
بیمارم
درون چشم هایم
یک بغل
باران
و قلبم مثل نیلوفر
در این مرداب بی پایان
و یک توفان
که در اعماق من
جاریست
گهی بی کس
گهی تنـ ها
گهی بی جان
گهی رسوا
و گاهی
سخت بغضی می فشارد نبض سردم را
و گاهی هم
نفس
در سینه میماند
مبادا
بغض من
کس را برنجاند
و دردی که
درون سینه ام
آغاز میگردد
و تا مغز سرم
هی می رود بالا
و تسکین
نیست
اینجا
یک نفر مارا
و ماهی که به فرق آسمان تیره
همچون یک چراغ از نور
می بارد
و اینجا
مردمی
در را به روی نور
می بندند
و در دل های سردشان
به ریش شاعران شهر
می خندند
و ماه آسمانِ تار
امشب باز
پای تا سر گوش
بر این ساز
وای بر دنیای آدم ها...
"ا.تنـــ...ها"
|
نقدها و نظرات
|
سپاس از حضورتان | |
|
سپاس استاد بزرگوارم | |
|
سپاس از حضورتان | |
|
سپاس گزارم از حضور پر مهرتان | |
|
سپاس بزرگوار | |
|
سپاس از حضورگرمتان همچنین میلاد با سعادت مولود کعبه را تبریک عرض میکنم خدمتتان. | |
|
درود بر جناب حساس سپاس از حضورتان گرما بخشیدید بزرگوار | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.