روسپی

رسم دنیا این شده من التماست میکنم تو میروی
بر که گردی التماسم میکنی من میروم
عشق و رویا هر دو یک معنا شده در این دیار
دوستت دارم شده لفظی عیان لفظی گران
هر عیارش قیمتیست از جنس تن
هر عبارت یک عدد با عشقِ کم
ای امان و ای امان و ای امان
ای امان از دست این تیر و کمان
تیراندازِ ماهر میزند دافی به تور
دافِ زیبا هم نداند خفته در اندامِ گور
میکند هی شیطنت های مداوم میشود آخر عروس
میرود داماد همان شب از کنارِ نو عروس
صبح به هنگام از میان پیچ و تاب این پسر
دخترک بغضی بزرگ میپرود درونِ سر
میشود زیبای خفته اینچنین  است فاحشه
آن پسر چه او از این آشفته چیزی یادشه‌؟
دخترک مقبول میگردد به نام روسپی
آن پسر اما توانسته که باشد روسپید؟
چرخ گردان هی بچرخد دخترک رسوا شود
چرخ گردان باز گردد آن پسر بابا شود
دخترک خسته ز نامردان شهر توبه کند
دختری زیبا کنار شهر آواره شود
این همان فرزند آن مرد به ظاهر مرد نیست؟
این برای آن پدر یک ننگ نیست؟
چرخ گردان هی بچرخید و پدر رسوا شده
دخترش همبسترِ ابلیسو او تنها شده
کارما شوخی ندارد در جهان این را بدان
چوبِ این بی حرمتی ها بر پدر القا شده

 

دنیــــــــــا حریفــــــــــی         فروردین ۹۶           بداهه