هوای وصال:
ای موعود خدا!
می شود آيا كه جانمان را مجال نفس كشيدن در هوای وصالت باشد؟
می شود آيا كه بوی شيرين مويت را، در سراپردهی جان هوادارانت پرواز دهی؛ و از شميم خوش رخسارت، مشام جان مشتاقانت را عطرآگين سازی؟
ای ماه پرفروغ حسن!
می شود آيا كه پرده از رخ برگيری و همه آفاق را از خورشيد رويت در نور بنشانی؟
می شود آيا كه جمال بگشايی؛ و آن سيمای پنهان بنموده در پردهی غيب را پيشاپيش پنجرهی دیدگان قلب منتظرانت آشكار سازی و از منظرهی زيبای رخسارت، دیدگان خستهی مانده بر راه را، به باغی از چشم انداز نگاه مهربانت ميهمان سازی؟
ای كاش همين آدينه، دولت وصلت فرابرسد و از می نوشين وصال، كام دلمان را شيرين و جام جانمان را لبريز سازی!
منبع: کتاب آدینه ی انتظار، زهرا حکیمی بافقی، اصفهان: نشر شهید فهمیده، 1392.
***
بهار انتظار:
باز، بهار...
باز، آدینه...
باز، انتظار...
باز، آدینه ی انتظار...
باز، بهار و آدینه ی انتظار...
تمام هستی من،
سرشار از شمیم توست...
تمام دشت،
از عطر تو پرگشته است...
شقایق ها؛
لاله ها؛
سوسن ها؛
یاسمن ها؛
نسترن ها؛
نرگس ها،
تمام گل های زیبا،
عطر خوبشان را،
وامدار تواند؛ ای گل نرگس!
زهرا حکیمی بافقی
اللهم عجل لولیک الفرج!