تقدیم به خانم (ثریا حگیم آوا ) که نا خودآگاه موجب رنجش ایشون شدم
پنجره ها که وا شد یکی از پنجره تابید
خیره شدم تو چشماش اما اون منو نمیدید
پنجره ها که واشد پنجره ها رو وا کرد
خیره شدم تو چشماش ایندفعه به من نگا کرد
پنجره ها که وا شد یکی گفت بای بسوزی
دلم میگفت که باید به پنجره چش بدوزی
به انتظار دیدار پشت پنجره نشستم
تا که بیاد دوباره هی تو خودم شکستم
پنجره ها که واشد با علامت و اشاره
میخواست بگه که اونم خیلی دوسم داره؟
پنجره ها که واشد فهمیدم نگاش فریبه
دیدم نگاه خستم با چشاش خیلی غریبه
آخه دلم میشناسه چشم شوم وبیگانه رو
یا نگاه با وفای پاک عاشقانه رو
آخه خیلی وقته که من به پای عشق میسوزم
تو صحنه های عاشقی این منم که پیروزم
دیگه فوت و فنّ عشقو سر از همه میدونم
از چشای هرکسی عشق و نفرتو میخونم
پنجره ها که واشد اومد بازم اون غریبه
تو نگاه شومِ اون میدونم حالا فریبه
پنجره ها که واشد من پنجره هارو بستم
رفتم سراغ دفتر گوشه ی اتاق نشستم
نوشتم واسه دلم نوشتم عشق بی ارزشه
عاشق پیدا نمیشه.فقط وفقط حرفشه
پنجره ی قلب سامی تا ابد شده بسته
چیزی ازش نمیمونه جز یه دل شکسته
21/2/87
لاهیجان شهر خاطره ها