پدر رفت و دختر رو به سوی دلدار گریست
به این بغض گرفته عشق بی اختیار گریست
ملائک و اولیا با ناله و فغان صف بسته اند
روز واپسین وداع علی با ذوالفقار گریست
فاطمه در پناه علی ماند آن قنات این قنوت
علی کفو فاطمه سر به چاه غمگسار گریست
میوه فدک زهرتان ،دود این فتنه بر چشمتان
آتش قهر خدا گریبانتان علی بی قرار گریست
این خانه علی نبود حرمت حرم وحی شکست
باب شکست مادر عالم بین در و دیوار گریست
تا ابد نفرین گویم برقوم عهد شکن عدو لجوج
سنگدل بد ذات در را فشار نده مسمار گریست
خبر کوچ تو را در راه مسجد سلمان چگونه داد
تن لرزان علی بر زمین افتاد حیدر کرار گریست
کاش می شد هردو باهم به پدر می پیوستیم
پدر رفت و تو رفتی علی تا ابد داغدار گریست
گویا توان عطش حسین نبود دل بریدی ز علی
عالم به آبروی سر بریده حسین غمگسارگریست
آن دم با ناله سوی جنان آیی گویی رب العالمین
شفیع عاصیانم هر که بر اصغر چون بهار گریست
فاطمه ای بضعه خیر البشر برما نگاهی کن نظر
بر سرور لب تشنگان ، شمس چو ابر زار گریست
آیینی زیبا و شورانگیز