چهارشنبه ۳۰ آبان
شاعر شده ام شعری از امیرحسین مختاری
از دفتر شعر کلاسیک نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۵ ۱۲:۱۹ شماره ثبت ۵۳۴۵۹
بازدید : ۲۲۲۵ | نظرات : ۷
|
دفاتر شعر امیرحسین مختاری
آخرین اشعار ناب امیرحسین مختاری
|
شاعر شده ام،لال نمیرم مَردم
در باغِ خودم کال نمیرم،مردم
شاعر شده ام،شعر نجاتم بدهد
این شعر مرا آبِ حیاتم بدهد
شاعر شده ام،دست بگیرم از خود
تا هر کمکی هست بگیرم از خود
شاعر شده ام،داغ نماند بر دل
هرکس که زد و رفت نماند در دل
شاعر شده ام درد به ریشه نرسد
کارم به تبر یا که به تیشه نرسد
این شعر مرا از تو رها می کنُدََم؟
از هر چه به غیر از تو،جدا می کندم!
در شعر تو را زیر نِظر می گیرم
در شعر اگر اخم کنی می میرم
در زندگی ام خانه خرابِ تو شدم
گر شَر شده ام،محضِثوابِ تو شدم
دنیا چه بلاها که به سر می آورد
وقتی که کسی از تو خبر می آورد
دیوانه شدم،حالِ مرا می فهمی؟
هر چند که خسته شدم از بی رحمی
هرچند که ترسیده ام از تنهایی
امّید ندارم که توهم بازایی
این شعر مرا از تو رها می کنُدََم؟
از هر چه به غیر از تو،جدا می کندم!
دوخطِ موازیِ من و تو تاکی؟
این شایعه سازیِ من و تو تاکی؟
تاکی تب و تنهایی و طاقت سوزی؟
تاکی شب و شیدایی و غربت سوزی؟
این حال خرابِ منِ مجنون تاکی؟
تو کارد بزن این تن بی خون تاکی؟
این شعر مرا از تو رها می کندم؟
از هرچه به غیر از تو جدا می کندم!
دنیا چه بلا ها که به سر می آورد
وقتی که کسی از تو خبر می آورد
از تو خبری نیست که دلخوش باشم
دنبالِ تو مشغول به کاوش باشم
این دست مسیر قِلمش تاریک است
این شعر به پایانِ خودش نزدیک است
این شعر مرا از تو رها کرد،برو
مالِ خود اِین مرد،غم و درد برو
#امیرحسین_مختاری
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
مثنوی بسیار زیبا و شورانگیز