چهارشنبه ۳۰ آبان
|
دفاتر شعر امیرحسین مختاری
آخرین اشعار ناب امیرحسین مختاری
|
مانده ام روی پای خود اما
روی پایی که زود می پوسد
روی پایی که هر کجا رفتی
آن زمین را دوبار می بوسد
از درِ خانه تا تهِ دنیا
کوچه پس کوچه های تنهایی است
شعر گفتم تورا نفس بکشم
شعر شاید هوای تنهایی است
پیش چشمِ تمام آدم ها
گریه کردم که گفتگو نکنم
یادگارت همین جراحت هاست
که خودم خواستم رفو نکنم
در مرامم نبود پشت سرت
بد بگویم که بی گناه شوم
جا نمانده که داغ بگذارم-
پشت دستم،که سربه راه شوم
ساکتم،بی امیدم از ماندن
خسته ام،از به هرکجا رفتن
دلخوشِ جبرم و همین یعنی
گور خودرا به دست خود کندن
سفره ی عشق بود می شد باز
نان از آن موی گندمی برداشت
پای نَگذاشت روی هر چه که بود
آن زمانی که سفره حرمت داشت
#امیرحسین_مختاری
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و شورانگیز بود
جسارتا بنظر می رسد در مصرع بیستم
"که" جا افتاده باشد
سفره ی عشق بود ؟ می شد باز