سه شنبه ۴ دی
همخونه شعری از مسعود کاویانی
از دفتر شعرناب نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵ ۱۰:۵۱ شماره ثبت ۵۳۳۲۳
بازدید : ۲۷۶ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب مسعود کاویانی
|
همخونه
___________
روی احساسم غرورت داعما خط میکشه
عشقتو هر روز و هر لحظه تو قلبم میکشه
_
با سکوتت این روزا دنیامو اتیش میزنی
حالمو میبینی و دنبال بی من بودنی
_
ما فقط همخونه ایم حسی نمونده بینمون
بدجوری وابستتم که هی بهت میگم بمون
_
دلخوشیت چی شد تو این روزا که عشق من کمه
سهم من از بودن با تو فقط ترس و غمه
_
چشماتو بستی بروم و حرفتو چشمام نخوند
خوب نگاه کن قلب تو ابن قصه رو اینجا کشوند
_
پا به پای من نبودی از شروع این مسیر
التماست میکنم دستاتو از دستم نگیر
_
خونمون بی روحه قدر کوهه بغضم این شبا
زندگی داغونه و بارونه بی وقفه هوا
_
حرفاتو یادت بیار میگفتی باید ما بشیم
حقمون نیست اینجوری همخونه و تنها بشیم
_
جز تو کی میتونه مرحم شه رو زخمای دلم
تا تو یخ بسته نگاهت حل نمیشه مشکلم
_
بی تو هرجایی برم عطرت هنوزم با منه
این جنون و بی کسی تاوان عاشق بودنه
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
ترانه زیبایی است