يکشنبه ۴ آذر
|
آخرین اشعار ناب آزاده بازوبند
|
غم درنزدیکی خانه ی ما ، کلبه ی تاریک و متروکه ای دارد ، در باغی بزرگ با دری چوبی و قفلی شکسته.......
هر روز صدای نواختن نت های درهم تنبور نوازنده ی زبر دستی که انگار ناشنواست، از پنجره ی دیوار کاهگلی ترک خورده ی پشت کلبه، هارمونی عجیبی می آفریند که آینه ی تضادی است بین شادانه های خالتور ی** و آشفته های دل!!!
غروب که میشود، قورباغه ها ابو عطا سر میدهند تا مجلس ختم مجللی بر پا کنند و سکوت سنگین تخت چوبین متروکه ی روی حوض را به حرمت قدوم عزا داران خالتوری به ترنم قطرات اشکی ، ویران سازند.
صاحب خانه هم با پشتی خمیده، وسمه صورت را با چادر سیاه می پوشاند.به درخت سرو تنها ی گوشه ی باغ تیکه میدهد و با لبخندی خدوک، مهمانان خانه ی غم را خوش آمد میگوید!!!!!
|
نقدها و نظرات
|
بزرگوارید، متشکرم از دعای شما و تشکر از قلب مهربانتون | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.