گفتا دمی بنما برای من تغزّل گفتمش چشم

سلام و درود بر شما گرانمهر موحبا

درود
زیبا قلم زدید

از

درودبرشما جناب ساکی
زیباست

درود ها بر شما برادر گرامی
زیبا بود
قلمت نویسا باد.

سلام گرانقدر
مضمون بسیار عالی ......
ناموزون بود وزن را نیافتم

گفتا دمی بنشین برای من غزل کن گفتمش چشم
گفتا دمی بنما برای من تغزل گفتمش چشم
گفتا دمی بنشین برایم کن تغزل گفتمش چشم (ترجیح حقیر)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خواندم از آن زلف پریشانش که می افتند در آن
هر دم بسی دلها و جانها همچو کرم لای ابرشم

خواندم از آن زلف پریشانش که می افتند هر گاه
دلها و جانها بس در آن مانند کرم لای ابرشم (ترجیح حقیر)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کز (که از) چشم آنها ریخت روی گونه هاشان گشت چون بشم
که ریخت از چشمانشان بر روی گونه گشت چون بشم (ترجیح حقیر)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بگرفت از اعماق جان و دل بر این بیچاره او خشم
بگرفت ناگه بر من بیچاره او از جان و دل خشم (ترجیح حقیر)

درود بر شما عزیز
موفق باشید

گفتم که یعنی رشته هایم در نگاهت پنبه گشتند؟
گفتا که این سهل است آن یک لا قبایت هم کنم پشم

درود بر شما بزرگوار
نگاهی که رشته شود از چشم بیفتد آن نگاه را دیگر سودی نیست یا باید چشمها را بست یا نگاه از او بازگشت
قلمتان زیباست
پاینده باشید به مهر
منتظر اشعار بعدی شما می مانیم
سپاس

شدم مدهوش ازین طبع درربار

گرامی شاعر
دستمریزاد
زیباست/ متشکرم
سلام

درودتان
مهربان شاعرعزیز..
لطف کنید تشریف بیارید رو شعر جدیدم نظر بدید.....