سکوت -م
رقص بغض حروفی ست؛
که هرگز کلمه
نخواهند شد!
..............................
نسیم صبحگاهم سلام
ساعت بی قراریست؛
گرنزنی بوسه بر گلبرگ دلم
دست رهگذری
می چینداز ریشه مرا!
............................
آن قدر نیامدی
تا زمستان شد!
..........................
عشق سنگین است
شانه ای مردانه می خواهد!
............................
می توان
دوباره "شیرین "شد
وعشق را
دربیستون دل
پنهان کرد
تا تیشه ی "فرهاد "
به آن نرسد!
......................
می خواهم
شبیه مریم مقدس
در محراب عشق
تورا عبادت کنم؛
آن لحظه
که نامت را
تسبیح می کنم ؛
با تپش قلبم!
.......................
ظعم عشق سرکار
مزه ی قهوه می دهد؛
کمی تلخ
کمی شیرین!
.......................
نجیب من
باشرم نگاهت
چشم هایم
آب شدند!
..........................
تک پرنده ای باش
که لابلای موهای زنی
آغشته به بوی عشق
لانه ساخته است!
...........................
آلاله سرخ-آذر 95