لهجههای محلی، میراثی گرانبها، ماندگار و فرهنگی محسوب میشود.
امروزه در جامعه ما این میراث کهن درحال نابودی و در این میان، لهجههای روستایی شرایط اسفناکتری دارند.
نابودی این میراث، مثل خراب شدن محراب ۹۰۰ساله قابل مشاهده نیست و با مرگی خاموش به پایان میرسد!
از بین رفتنش رنج آور است و با نابودیش،
بخشی از تاریخ، فرهنگ و... نابود میشود!
با توجه به این، لزوم حفظ و احیاء گویشهای محلی امری بسیار مهم است.
این غزل در همین راستا و
ران ملخی است پیشکش به ؛
بارگاه سلیمانی حرفای شیرین همولاتیام
امیدوارم ؛ ببینند، بخوانند و بخندند...
💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚ا
صحبت شیرین و گرم ایلیاتی را شنیدی؟
درد و دلهای زن و مرد دهاتی را شنیدی؟
در مسیر یزد و کرمان، یک بیابان درندشت
دیدهای شاید، ولی از آن نکاتی را شنیدی؟
سینهاش داغ و هزاران سال بارانی ندیده
شرح و حال سینهای با داغ ذاتی را شنیدی؟
بود آن آدور و ارگو، با تک و توکی گزم بید
حرفهای تلخ و تیز و بی نباتی را شنیدی؟
با همه داغ زمینی، پستهای خندان ببینی
از دل گرم زعیمش ، خاطراتی را شنیدی؟
رو به بالا ، قبله و کوه و گیاهان دوایی
خاصیت های گیاه سنبلاتی را شنیدی؟
رو به جری، چینه ی باد و سپس آبادی ما
از زبان این دهاتی ، جزئیاتی را شنیدی؟
زیر دولخ راه ما گم شد ، کلمبرزی ندیدم!
جملهی بالایی و سنگ و سغاتی را شنیدی!؟
زندگیها ساده بود و حرف دلها ترد و تازه
صحبتی شیرینتر از هر حلبیاتی را شنیدی؟
در پسینی دلگشا، بی بی و باشا دورحوضی
در حیاطی ، گفتگوهای حیاتی را شنیدی؟
خشتهای زندگی با کم ملاتی چیده میشد
ما غلط کردیم اینجا، پرملاتی را شنیدی؟
این غزل درد مرا، جا ماندگان لهجهام را
در هجوم واژههای وارداتی را شنیدی؟
در زمین تا بی نهایت چاه کندی همولاتی!
پیش از آنکه خشکی آب قناتی را شنیدی!
خانهی آقا علی تعمیر شد ، دستت مریزاد.
مرگ صدها خاطره از نسل آتی را شنیدی؟
صحبت از نابودی میراث فرهنگی و پویاست
هیچ ازین میراث گویا، مفرداتی را شنیدی!
همولاتی ریشهی شیرین بیانم خشک گردید!
درد و دل های دل این همولاتی را شنیدی!؟
علی اسماعیلی، ۲۰ آذر ۱۳۹۵
درود
بسیارزیبا بود