چهارشنبه ۲۸ آذر
تقدیر شعری از ماریا(هیچم و هیچ)
از دفتر شعرناب نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۵ ۱۹:۴۶ شماره ثبت ۵۲۱۴۴
بازدید : ۴۹۱ | نظرات : ۱۱
|
دفاتر شعر ماریا(هیچم و هیچ)
آخرین اشعار ناب ماریا(هیچم و هیچ)
|
دارم کم میشم از عمق نگاهت
مثِ شمعی که کم کم آب میشه
ببین ته مونده ی عمرِ یه احساس
توو آغوشِ نبودت خواب میشه!
دیگه اسمم رو حتی خاطرت نیس
داری هرلحظه از من دور میشی
به حدی خو گرفتی با غرورت
که به این فاصله مجبور میشی!
ببین مثل یه شمعِ رو به بادم
دیگه حتی امیدی به سکوت نیس
خیالت نیس اگه از اون همه عشق
چیزی جز حسرت و غم ، روبروت نیس
چه ساده میگذری از اونکه عمری
نفسهاشو گره زد به نگاهت
همونکه توو نبودت موند و سرکرد
تموم لحظه ها روچشم به راهت
یه دنیا بی کسی سمتم روونه
ته راهی که میری رو میخونم
من اینجا بعدِ تو تقدیرم اینه
توو بن بستِ نبودت جا بمونم…
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود
بسیارزیبا بود