سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 9 فروردين 1403
    19 رمضان 1445
    • ضربت خوردن حضرت علي عليه السلام، 40 هـ ق
    Thursday 28 Mar 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۹ فروردين

      فــــــــــــــــــــوژان

      شعری از

      سیده نسترن طالب زاده

      از دفتر "مِرلــــــــــــــــــــــوهای کاغذی" نوع شعر افراغ اندیشه

      ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۴ مهر ۱۳۹۵ ۲۳:۴۳ شماره ثبت ۵۰۵۱۱
        بازدید : ۷۴۷   |    نظرات : ۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      آخرین اشعار ناب سیده نسترن طالب زاده

      چه آهُوانه  هستن را روییده اَم
      در تبانی  شبان بارانی  ،
      کِه آویشنهای صحرایی  خواندند  درسوگ
      و اشباح زخم چمیدند ،،
      بر لرزش  تلخ خلنگهای  کوهستان

      .
      .
      .
      و بزرگترین ستاره ی شب  آسود،
      بِه اشکبانی دشتهای خموده ی  یخ
      شبی که روییدم ، افسون و افسانه 
       و مشرکی
      خدای خودش را به چهارگام  ابرش پریرویی شکنجه داد..
      شبی که روییدم
      خیزاب مست کبوتر بود بر طارم حرم
      و
      طعم خون بیداد ........!
       
      شبی که روییدم آزادیرا ؛
       
      و دستان طماع هوسهاشان ،
      اعانه  نخواست از الهِگیم ......!!
       
      و من از تراو ش هیچ
      و من از سکوت مُردگان  مغلوب از قَلَم 
      و من از کمین وهمناک مرگ بر توتم اندیشه
      ،روشنا روییدم..
      کِه خورشید و سنگ برابر نیست
      نمیشود..
      و
      بادهای سورتمه کش تلخ برفزار تابوت برند
       
       چونانکه
      از ماهوتهای گس پاییزان روییده اَم

      شبی
      از لخشه ی لاژورد یک آغاز
       و گیلاس قافله سالار پر می شد
      .
      .
      .

      و چگونه زیستن?
      و چگونه مردن?
      کِه هزاران بار بر عصب وحشی انسان مصلوب شدن..
      .
      .
      .
       
       و من شنیدم!!،
       لچک پاره ی تزویر بسر  میگفت:
      کاش شاهد باشم
      .
      .
      .
      و خدا خاموشست
      و خدا خاموشست
      و خدا خاموشست
       !
      ۷
      اشتراک گذاری این شعر

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0