" بیمار درد عشق"
آخر صبوحی(1) بشکند خواب خوش خمار را
خوابی به هشیاری کشد سکر شب بیدار را
یا سلم سلمان می شود یا بوذری تمثیل زهد
داری به بالا می برد آخر سر تمــــار را
دور طرب هم می رسد"قدری تحمل بیشتر"
آخر سماعی لازمست ذ کر لب هشیار را
بیماردرد عشق را تیمار هشیاری چـــــرا؟
وانه به حال خود حکیم این پیکر تبدار را
آذر گذشت و دی رود ! آخر سری بر نی رود
در آن بهار تا ابد! بینی گـــــــــــل آزار(2) را
اکنون که مستم می بده جام طرب پی پی(3) بده
تا در تجلا بنگرم مــــــــــــهر رخ دلدار را
جام جهان بین منست مهر رخش دین منست
با عشق تو بستم کمر زرتشت من زرنار را
موسای من! عیسای من ! ای یوسف زیبای من
من نقطه تسلیم تو! دوّار کن پـــــــــر گار را
در برزخ الحاد و دین ، ما را نیاید بیش از این !
با دولت بیــــــــــدار خود بردار این دیوار را
اردیبهشت 93 محمدعلی جعفریان(عاشق)
(1)صبوحی : پیاله شرابی که صبح ،خماران پس از خواب مستی برای هشیارشدن می نوشیدند
(2)-
آزار=اردیبهشت ماه
منوچهری گویدطاووس بهاری را، دنبال بکندند
پرش ببریدند و به کنجی بفکندند
با او ننشینند و نگویند و نخندند
خسته به میان باغ به زاریش پسندند
وین پر نگارینش بر او باز نبندند
تا بگذرد آذر مه و آید (سپس) آذار 3-پی پی= پیاپی(با حذف الف میانوند)