سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        شکایت پرنده از خدا

        شعری از

        مجید شاکری حسین آباد

        از دفتر مجید شاکری حسین آباد نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۳۰ دی ۱۳۹۰ ۰۰:۱۲ شماره ثبت ۵۰۴۵
          بازدید : ۱۶۰۴   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مجید شاکری حسین آباد
        آخرین اشعار ناب مجید شاکری حسین آباد

        روی شاخه ی درخت ِ افرایی
        بلبلی خوش صدا ودل خسته
        خسته از تیر قهر صیادان
        بدتر از حال مرغ پر بسته

        روزو شبها به رنج ِ بسیاری
        لانه ی کوچک و ظریفی ساخت
        باد تندی وزید و بلوا کرد
        شاخه را برد و لانه اش انداخت

        مرغ کوچک دلش شکست آنگاه
        با خدا شکوه ی فراوان کرد
        بارالهی سبب ز ظلمت چیست؟
        باد وحشی دلم پریشان کرد

        این عدالت نبوده در حقم
        ای خدا ظالم وستمکاری
        لا نه ی کوچکم فنا کردی
        بارالهی چرا جفاکاری؟

        شکوه اش آن زمان که پایان یافت
        ناگهان صوت ِ دلنشین آمد
        از دل ِ آسمان نوایی خوش
        با طنینی که بر زمین آمد

        غم مخورای پرنده ی زیبا
        من نبینم رخ ِ پریشانت
        ماجرایت نباشد اینگونه
        بشنو اکنون کلام یزدانت

        آن زمانی که لانه برپا شد
        دیدم آنگه، که مارسمی‌را
        آمد و گوشه ای نهان گردید
        در کمینت به شاخه ی افرا

        گرد بادی که من فرستادم
        حائلی بر نجات جانت بود
        باد ظالم اگر نبود آن وقت
        مرده بودی و بر زیانت بود

        پس قضاوت نکن به هر کاری
        گر بلایی ز آسمان آید
        در دلت آن زمان بگو با خود
        حکمتی باشد آن بلا شاید

         
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6