پنجشنبه ۶ دی
|
دفاتر شعر ابوالفضل رمضانی (ا تنها)
آخرین اشعار ناب ابوالفضل رمضانی (ا تنها)
|
آه
باران
باز میبارد
بر دمِ گرمِ اجاقِ آتشین رخسار
سرو های سرد
داد ها از دردُ
توفان های بیم آلود
چشم هاشان بسته از دردیست،
رعب انگیز
دست هاشان یخ زده
پنهان
درون آستینِ کت
وَه
چه درد انگیز
سورَتِ بهمن
وکوهی کز ته پرشیب خود
گه گاه
میخندید
شمع ها گریان؛
صورتی کز گونه هایش اشک ها هی لیز میخوردند
وای
آن شب جمله ی پروانه ها مُردند
داد میزد دختر میخک
داد میزد
داد!
بوف چهچه میزند
در کومه ی بارانُ
فریاد و فغان
گم میشود در لرزش دندان
و یک توفان
که دارد میخورد
هی پیچ و تاب و میرود بالا...
مینشاند گرد
در فضای قلبِ آدم ها
مردمِ تنها
مردمِ تنها...!
بداهه..ا.تنــــ ها شهریور ۹۵
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود
زیباست