سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 28 آبان 1403
    17 جمادى الأولى 1446
      Monday 18 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۲۸ آبان

        راه عاشق!

        شعری از

        محمد حسن ایوبی

        از دفتر گام های عاشقی نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۵ ۰۱:۵۷ شماره ثبت ۴۹۸۴۹
          بازدید : ۶۲۲   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب محمد حسن ایوبی

        صحبت از عشق شد و. . .ناله ی پردرد شدیم!
        در مسیر سبز آن. . .در بلندای مسیر سختمان. . .
        بار ها مرد شدیم!
        عشق رفتار غریبی میکند!
        آتشی کم میفروزد در دل دیوانگان. . .
        تا که آهسته بسوزاند دل این عاشقان. . .
        سوخته جانان!
        زندگی را دوست میدارند چنان. . .
        که به سوختن عادتی همواره دارند و خوشند!
        بی توجه به دل خویشند و راضی از قدر. . .
        به تماشایی،نگاهی قانعند!
        عمری از وصف دل سوخته شان گو سخن. . اعتنایی به
        کلامت نکنند!
        جمله ای از حال یاران نیارید به لب. . .به کلامی ز رخ
        یار دگرگون میشوند!
        عشق رفتار غریبی میکند!
        گر در این راه بمانی رنج و افتادن تحمل بکنی. . .
        او به زیبایی گشاید قفل آن بسته دری. . .
        که شب و روز خدا سینه اش کوفته ای!
        صحبت از عشق بس است!
        زین به بعد باید که معشوقت ستایش بکنی. .
        این سفر دیگر به فکر تو و تصمیم تو نیست. . .
        جز رسیدن به هدف. . .
        جان دادن در عمل،
        چاره چیست؟
        این سفر گاهی به اشکی،درب ها را میگشاید!
        گاه جان را میدهی. . .مانده ی راهش میشوی!
        از دو چشم خیس و جان!
        باید گذشت. . .
        بی سر و چشم باید سوی یار خود برفت!
        هان ای ساعی این را عظیم!
        گر به جان آمده ای،عاشقی. . .
        معشوق خودت دراین زمان یافته ای!
        جان بخواه از یار جانی. . .
        زندگی را از دوچشمانش ببین. . .
        خسته ی راهی و بی جان. . .
        شانه هایش را،
        دو دستش را،بگیر!
        حال سر بر شانه اش. . .
        خواهی بخواب. . .
        خواهی بمیر!

        "محمد حسن ایوبی"
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        يکشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۶ ۲۰:۴۵
        سلام

        زنده باد بحرطویل دلنشینی خواندم از قلم پربار شما

        محمد حسن ایوبی
        محمد حسن ایوبی
        دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۶ ۱۳:۰۶
        درودتان
        ممنون که به یک از اولین سروده های بنده سر زدید
        مهرتان جاودان خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالفضل رمضانی  (ا تنها)
        چهارشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۵ ۰۵:۲۱
        درود برشما
        آن چه از دل برآید به دل هم مینشیند...
        زیبا و دلنشین خندانک
        مجنون ملایری
        چهارشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۵ ۱۰:۲۱
        با سلام بسیار زیبا
        شریف شریفیان
        چهارشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۵ ۱۳:۳۶
        درود گرامی خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        چهارشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۵ ۲۰:۴۷
        درود خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1