بغضی گلوگیر و دلی خسته
سهم من از این روز و شبهامه
چشمی که خشکی رو ندیده باز
میخواد بباره گیره غم هامه
بازم هوای شهر ابریه
ابری تر از حالی که دارم من
بارون نمی باره تو میدونی
بارون و خیلی دوست دارم من
دلسرد میشم فصل گرما ، عشق
وقتی که گرمیتو نمیبینم
حتی یه وقتایی تویه ذهنم
میخوام بمیرم من ، نمیمیرم
میترسم آخر این جداییها
راهی برای رفتنم باشه
باور ندارم رفتن اونکه
تنها تو قلب من فقط جاشه
من مرد تنهای شبم ، هرشب!
آهنگ لبهامه ، نمیدونی
این مهر خاموشی چه ها کرده
شاید تو میدونی ، نمیتونی.
.
.
باورکنی که دوستت دارم
باور کنی تنها و تک هستی
من می نخورده شعر میگویم
تو علت این مستی ام هستی
وقتیکه که رفتی پشت سر در را
دیگر نبند ای نازنین یارم
من نیستم وقتی که می آیی
داخل شو و بین بر سر دارم
یادم نرفته آسمان ابریست
یادم نرفته سرد و بی روحم
یادم نرفته که تو میگفتی
تکیه به تو کردم تویی کوهم
حالا بیابانم برایت ، خشکم و خالی
تنها ترک روی دلم مانده
دیریست دنیا با همه خوبی
تنها برایم فاتحه خوانده
علیرضا مسیحا
جمعه ۰۹/۰۵/۱۳۹۵
ساعت : ۰۱:۵۱ بامداد
باور کنی تنها و تک هستی
من می نخورده شعر میگویم
تو علت این مستی ام هستی
درودبرادربزرگوارم
ترانه ی زیبایی بود