چهارشنبه ۳ بهمن
از اینهمه... شعری از شیدا زینی
از دفتر کاشکی پیشم بمونی ! نوع شعر
ارسال شده در تاریخ شنبه ۵ شهريور ۱۳۹۰ ۲۲:۱۴ شماره ثبت ۴۸۱۲
بازدید : ۱۱۹۷ | نظرات : ۱۹
|
آخرین اشعار ناب شیدا زینی
|
از اینهمه بروز محبت مرا چه سود؟
عشقم به دلش نشست و ولی بارور نگشت
با آنهمه محبت و سازش میانمان
اما دلش به سوی دگر جهد می کند
بیش از همه محبت من را بدید و حال
بر بی محبتان بکند بذل عشق خویش
بیچاره ما((من و این دل)) که ساده ایم
داریم همچنان همه سوز و شرار بیش
من را به دست باد شبانگاه بسپرید
من خسته ام ز اینهمه فرمان عقل خویش
از خود به بی خودی و ز من تا به او شدم
ای وای از این محبت بی چون و عشق بیش
ای وای از این دلان هوسناک بی مرام
از سنگ خاره سرشته شدند و عاج
انگار در نگاه عمیق و زلالشان
از عاطفه نشانی نبودست و نیست باز
از اینهمه شکایت و شکوه مرا چه سود؟
اکنون که همره تو شده آن رقیب من
شکوه ز تو نمی کنم اما ز روزگار
دارم بسی شکایت و اندوه و شکوه هم
از اینهمه تلاش مجدد مرا چه سود؟
پروانه ی دلش به گلی نو رسیده است
یا عاقبت به شمع دلم باز سر زند
یا قطره قطره دلم آب می شود.
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سروده ای ناب و عالی خلق کردید
دستمریزاد و احسنت
موفق و موید باشید