سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
شعر نسبتا خوبی بود وچون مربوط به گذشته شما می باشد از پختگی لازم برخوردارنیست و چون اصرار به نقد شعرتون دارید مطالبی عرض می کنم.
با خواندن شعر به حال و هوای قرن هفتم و اشعار عرفانی شعرای آندوره رفتم واژه هایی مانند (سیم وزر، شرب مدام،زاهد ، و...)زبان شعر را کهنه می کنند گذشته از این احساس می کنم که معنا فدای وزن در بعضی ابیات شده که فقط به عنوان نمونه یکی دو مورد عرض می کنم
مانند این مصراع (ورد كام من و منصور بجز الحق نيست) ورد کام درست نیست شما باید می گفتتید بر زبانم،،و همچنین الق گفتن عیبی ندارد منصور انالحق گفت که مجرم شناخته شد
و نیز این مصراع:حاجى از واژه حاجى به طرب آمد و داد
حاجی معلوم نیست دراین مصراع چه چیزی داد
و در مصراع بعد گذشته از لغزش وزن همسایه مسکینان چه ربطی به مصراع اول دارد ،نا رساست
همچو ابرام تو اندر طلب وصل نه اى
ور نه ابرام همه انديش تو بى ايمان است
در بیت بالا هم ابرام معلو نیست که کیست ؟ آیا ابرام در طلب وصل نیست یا حاجی؟/و مصراع دوم هم دلیل روشنی برای اثبات حرف خود ندارید
در بیت پایانی :
گفتمش او نخرد سيم و زر و سجده به هوش
سیم و زر را نمی خرند بلکه با آن چیزهای دیگر را می خرند
بزرگوار امید که عفو فرمایید